حقوق مؤمن
  • ۱۴۰۲-۰۷-۳۰
  • بازدید 63
    پ
    پ

    حقوق مؤمن

     

    ۱- اهمیت حقوق مؤمنین

    مَالِکِ بْنِ أَعْیَنَ: أَقْبَلَ إِلَیَّ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) فَقَالَ یَا مَالِکُ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ شِیعَتُنَا حَقّاً یَا مَالِکُ تُرَاکَ فَقَدْ أَفْرَطْتَ فِی الْقَوْلِ فِی فَضْلِنَا إِنَّهُ لَیْسَ یَقْدِرُ أَحَدٌ عَلَى صِفَهِ اللَّهِ وَ کُنْهِ قُدْرَتِهِ وَ عَظَمَتِهِ فَکَمَا لَا یَقْدِرُ أَحَدٌ عَلَى کُنْهِ صِفَهِ اللَّهِ وَ کُنْهِ قُدْرَتِهِ وَ عَظَمَتِهِ { وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى‏ } (نحل/۶۰) فَکَذَلِکَ لَا یَقْدِرُ أَحَدٌ عَلَى صِفَهِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) وَ فَضْلِنَا وَ مَا أَعْطَانَا اللَّهُ وَ مَا أَوْجَبَ مِنْ حُقُوقِنَا وَ کَمَا لَا یَقْدِرُ أَحَدٌ أَنْ یَصِفَ فَضْلَنَا وَ مَا أَوْجَبَ اللَّهُ مِنْ حُقُوقِنَا فَکَذَلِکَ لَا یَقْدِرُ أَحَدٌ أَنْ یَصِفَ حَقَّ الْمُؤْمِنِ وَ یَقُومَ بِهِ مِمَّا أَوْجَبَ اللَّهُ عَلَى أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ وَ اللَّهِ یَا مَالِکُ إِنَّ الْمُؤْمِنَیْنِ یَلْتَقِیَانِ فَیُصَافِحُ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا صَاحِبَهُ فَمَا یَزَالُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى نَاظِرٌ إِلَیْهِمَا بِالْمَحَبَّهِ وَ الْمَغْفِرَهِ وَ إِنَّ الذُّنُوبَ لَتَحَاتُّ عَنْ وُجُوهِهِمَا وَ جَوَارِحِهِمَا حَتَّى یَفْتَرِقَا فَمَنْ یَقْدِرُ عَلَى صِفَهِ اللَّهِ وَ صِفَهِ مَنْ هُوَ هَکَذَا عِنْدَ اللَّهِ‏. (بحار الأنوار ج‏۷۱ ص ۲۲۶)

    مالک ابن اعین: امام صادق (علیه السلام) به من رو کرد و فرمود: ای مالک! شما به حقیقت شیعه ما هستید. ای مالک! تو را می‌­بینم که درباره فضیلت ما زیاد می‌گویی! همانا، کسی نمی­‌تواند وصف خدا کند و کُنه یا حقیقت عظمت و قدرتش را وصف کند؛ همچنان که کسی نمی­‌تواند کُنه صفت وکنه قدرت و عظمت خدا را وصف کند. {و صفتِ والا [و برتر ] براى خداست.} همچنین، کسی نمی‌­تواند صفت رسول خدا (صلی الله علیه و آله)  و فضیلت ما و آنچه خدا به ما داده و آن حقوقی را که خدا در مورد ما واجب کرده است را  وصف کند؛ همچنان که کسی نمی‌­تواند فضیلت ما و حقوق واجب ما را وصف کند. همچنین، نمی ­تواند حق مؤمن را وصف کند، و آن را از آنچه خدا برای مؤمن بر برادرش واجب کرده است، به جا بیاورد. به خدا قسم ای مالک! چون دو مؤمن به هم برمی‌­خورند و با هم دست می‌دهند، پیوسته خدای تبارک و تعالی با مهر و آمرزش به آنها می‌‌­نگرد و گناهان را از چهره و اندام­‌هاشان فرو می‌ریزد، تا هنگامی که از هم جدا شوند. پس چه کسی می­‌تواند به توصیف خدا بپردازد، و کسی را که چنین مقامی نزد خدا دارد، توصیف کند.

     

    أَرْوِی عَنِ الْعَالِمِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) أَنَّهُ‏ وَقَفَ‏ حِیَالَ‏ الْکَعْبَهِ ثُمَّ قَالَ مَا أَعْظَمَ حَقَّکِ یَا کَعْبَهُ وَ وَ اللَّهِ إِنَّ حَقَّ الْمُؤْمِنِ لَأَعْظَمُ مِنْ حَقِّکِ. (بحار الأنوار ج‏۷۱ ص ۲۲۷)

    از امام رضا (علیه السلام) روایت است که ایشان در برابر کعبه ایستاد و فرمود: چه بزرگ است حق تو ای کعبه! و به خدا قسم که حق مؤمن از حق تو بزرگ‌­تر است!

     

    اَلرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:‏‏ فَلَا تَتَّکِلُوا عَلَى الْوَلَایَهِ وَحْدَهَا وَ أَدُّوا مَا بَعْدَهَا مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ وَ قَضَاءِ حُقُوقِ الْإِخْوَانِ وَ اسْتِعْمَالِ التَّقِیَّهِ فَإِنَّهُمَا اللَّذَانِ یُتِمَّانِ الْأَعْمَالَ وَ یَنْقُصَانِ بِهِمَا. (بحار الأنوار ج‏۷۱ ص ۲۲۹)

    آگاه باشید که به ولایتِ تنها متکی نباشید، و به دنبال آن، واجبات خدا را انجام دهید؛ و حقوق برادران را بپردازید، و تقیه را به کار ببندید، که با این دو، اعمال کامل می‌شوند، یا دچار کمبود می‌باشند.

    اَلْعَسْکَرِیُّ عَلَیْهِ السَّلَامُ: أَلَا وَ إِنَّ أَعْظَمَ فَرَائِضِ اللَّهِ عَلَیْکُمْ بَعْدَ فَرْضِ مُوَالاتِنَا وَ مُعَادَاهِ أَعْدَائِنَا اسْتِعْمَالُ التَّقِیَّهِ عَلَى أَنْفُسِکُمْ وَ إِخْوَانِکُمْ وَ مَعَارِفِکُمْ وَ قَضَاءُ حُقُوقِ إِخْوَانِکُمْ فِی اللَّهِ أَلَا وَ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ کُلَّ ذَنْبٍ بَعْدَ ذَلِکَ وَ لَا یَسْتَقْصِی فَأَمَّا هَذَانِ فَقَلَّ مَنْ یَنْجُو مِنْهُمَا إِلَّا بَعْدَ مَسِّ عَذَابٍ شَدِیدٍ إِلَّا أَنْ یَکُونَ لَهُمْ مَظَالِمُ عَلَى النَّوَاصِبِ وَ الْکُفَّارِ فَیَکُونَ عَذَابُ هَذَیْنِ عَلَى أُولَئِکَ الْکُفَّارِ وَ النَّوَاصِبِ قِصَاصاً بِمَا لَکُمْ عَلَیْهِمْ مِنَ الْحُقُوقِ وَ مَا لَهُمْ إِلَیْکُمْ مِنَ الظُّلْمِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا تَتَعَرَّضُوا لِمَقْتِ اللَّهِ بِتَرْکِ التَّقِیَّهِ وَ التَّقْصِیرِ فِی حُقُوقِ إِخْوَانِکُمُ الْمُؤْمِنِینَ. (بحار الأنوار ج‏۷۱ ص ۲۲۹)

    آگاه باش! که بزرگ­ترین فریضه‌ی خدا بر شما، پس از فرض دوستی و پیروی از ما و دشمنی با دشمنان ما، به کار بستن تقیه است، درباره خودتان و برادران و آشنایان خودتان، و پرداخت حقوق برادران هم­کیش، برای رضای خدا. آگاه باش! که همانا خدا می‌آمرزد هر گناهی را بعد از این، و خرده نمی‌­گیرد. و اما در این دو تا، که کم باشد کسى که نجات یابد جز پس از رسیدن به عذابى سخت، مگر اینکه آنها مظلمه به گردن ناصبی­‌ها و کفار داشته باشند، که در این صورت، عذاب آن دو، به گردن ناصبی‌­ها و کفار می‌افتد، به خاطر آن حقوقی که ضایع کردند، و ظلمی که به شما روا داشتند. پس، از خدا بترسید و خود را به سبب ترک تقیه و تقصیر در ادای حقوق برادران خود، دچار دشمنی با خدا نکنید.

    اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَیْ‏ءٍ أَفْضَلَ مِنْ أَدَاءِ حَقِّ الْمُؤْمِنِ‏. (بحار الأنوار ج‏۷۱ ص ۲۴۳)

    خداوند به چیزى با فضیلت‏‌تر از اداى حق مؤمن پرستش نشده است.

    ابانِ بن تَغْلِبَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) عَنْ حَقِّ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ قَالَ فَقَالَ حَقُّ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ أَعْظَمُ مِنْ ذَلِکَ لَوْ حَدَّثْتُکُمْ لَکَفَرْتُمْ إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أُخْرِجَ مِنْ قَبْرِهِ خَرَجَ مَعَهُ مِثَالٌ مِنْ قَبْرِهِ یَقُولُ لَهُ أَبْشِرْ بِالْکَرَامَهِ مِنَ اللَّهِ وَ السُّرُورِ فَیَقُولُ لَهُ بَشَّرَکَ اللَّهُ بِخَیْرٍ قَالَ ثُمَّ یَمْضِی مَعَهُ یُبَشِّرُهُ بِمِثْلِ مَا قَالَ وَ إِذَا مَرَّ بِهَوْلٍ قَالَ هَذَا لَیْسَ لَکَ وَ إِذَا مَرَّ بِخَیْرٍ قَالَ هَذَا لَکَ فَلَا یَزَالُ مَعَهُ یُؤْمِنُهُ مِمَّا یَخَافُ وَ یُبَشِّرُهُ بِمَا یُحِبُّ حَتَّى یَقِفَ مَعَهُ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا أُمِرَ بِهِ إِلَى الْجَنَّهِ قَالَ لَهُ الْمِثَالُ أَبْشِرْ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أَمَرَ بِکَ إِلَى الْجَنَّهِ قَالَ فَیَقُولُ مَنْ أَنْتَ رَحِمَکَ اللَّهُ تُبَشِّرُنِی مِنْ حِینِ خَرَجْتُ مِنْ قَبْرِی وَ آنَسْتَنِی فِی طَرِیقِی وَ خَبَّرْتَنِی عَنْ رَبِّی قَالَ فَیَقُولُ أَنَا السُّرُورُ الَّذِی کُنْتَ تُدْخِلُهُ عَلَى إِخْوَانِکَ فِی الدُّنْیَا خُلِقْتُ مِنْهُ لِأُبَشِّرَکَ وَ أُونِسَ وَحْشَتَکَ‏. (بحار الأنوار ج‏۷۱ ص ۲۹۵)

    اَبان بن تغلب: از امام صادق (علیه السلام) حق مؤمن را بر مؤمن پرسیدم. فرمود: حق مؤمن بر مؤمن بزرگ‌تر از اینهاست؛ اگر به شما گویم انکار می‌کنید. چون مؤمن از گورش در آید، تمثالى همراه او از گور خارج شود و به او گوید: تو را مژده باد به کرامت و سرور از جانب خدا! مؤمن گوید: خدا تو را به خیر مژده دهد. سپس آن تمثال همراه او رود و او را همچنان مژده دهد. چون به امر هراسناکى‏ بگذرد، به او گوید: این براى تو نیست و چون به امر خیرى بگذرد، گوید: این از آن تو است. همچنین پیوسته با او باشد و او را از آنچه می‌ترسد مژده ایمنى دهد و به آنچه دوست دارد، مژده دهد تا همراه او در پیشگاه خداى عزیز بلندمرتبه می‌ایستد، و چون خدا به سوى بهشتش فرمان دهد، تمثال به او گوید: تو را مژده باد! زیرا خداى عزیز بلندمرتبه دستور بهشت برایت صادر فرمود. مؤمن گوید: تو کیستى خدایت رحمت کند که از هنگامى که از قبر بیرون آمدم همواره مرا مژده می‌دهى و در میان راه انیس من بودى و از پروردگارم به من خبر دادى؟ تمثال گوید: من آن “شادى” هستم که در دنیا به برادرانت می‌رسانیدى، من از آن شادى آفریده شدم تا تو را مژده دهم و هنگام وحشت، با تو همدم باشم.

     

    ۲- حقوق مؤمن بر دیگران

    ۱-۲- خیرخواهی

    اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلَامُ:…قَالَ حَقُّ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ أَنْ یَمْحَضَهُ النَّصِیحَهَ فِی الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِیبِ کَنَصِیحَتِهِ لِنَفْسِهِ… (بحار الأنوار ج‏۷۲ ص۶۶)

    … حق مؤمن بر مؤمن این است که در حضور و غیابش خیرخواه او باشد، چنان که برای خود اوست…

     

    ۲-۲- دیدار مؤمن

    اَلرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:‏‏ حَقٌّ عَلَى الْمُسْلِمِ إِذَا أَرَادَ سَفَراً أَنْ یُعْلِمَ إِخْوَانَهُ وَ حَقٌ‏ عَلَى إِخْوَانِهِ إِذَا قَدِمَ أَنْ یَأْتُوهُ‏. (بحار الأنوار ج‏۷۱ ص۲۵۷)

    حق است بر مسلمان که وقتی قصد سفر می‌­کند به برادرانش اعلام کند، و بر برادران هم حق است که چون بازآید، به دیدن او بروند.

     

    ۲-۳- عدالت ورزی

    اَلرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:‏‏ اَعدَلُ النّاسِ مَن رَضِىَ لِلنّاسِ ما یَرضى لِنَفسِهِ وَ کَرِهَ لَهُم ما یَکرَهُ لِنَفسِهِ. (من لا یحضره الفقیه ج ۴ ص ۳۹۵)

    عادل‏‌ترین مردم کسى است که براى مردم همان را بپسندد که براى خود مى‏‌پسندد و براى آنان نپسندد، آنچه را که براى خود نمى‌پسندد.

     

    عَبْدِ الْأَعْلَى بْنِ أَعْیَنَ: کَتَبَ أَصْحَابُنَا یَسْأَلُونَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) عَنْ أَشْیَاءَ وَ أَمَرُونِی أَنْ أَسْأَلَهُ عَنْ حَقِّ الْمُسْلِمِ عَلَى أَخِیهِ فَسَأَلْتُهُ فَلَمْ یُجِبْنِی فَلَمَّا جِئْتُ لِأُوَدِّعَهُ فَقُلْتُ سَأَلْتُکَ فَلَمْ تُجِبْنِی فَقَالَ إِنِّی أَخَافُ أَنْ تَکْفُرُوا إِنَّ مِنْ أَشَدِّ مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَى خَلْقِهِ ثَلَاثاً إِنْصَافُ الْمَرْءِ مِنْ نَفْسِهِ حَتَّى لَا یَرْضَى لِأَخِیهِ مِنْ نَفْسِهِ إِلَّا بِمَا یَرْضَى لِنَفْسِهِ مِنْهُ وَ مُوَاسَاهُ الْأَخِ فِی الْمَالِ وَ ذِکْرُ اللَّهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ لَیْسَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَکِنْ عِنْدَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ فَیَدَعُهُ‏.(بحار الأنوار ج‏۷۱ ص ۲۴۲)

    عبد الاعلى بن اعین: [برخى‏] از اصحاب ما نامه نوشتند و از امام صادق (علیه السلام) مطالبى پرسیدند و مرا امر کردند که از آن حضرت در باره حق مسلمان بر برادرش بپرسم. من پرسیدم و حضرت پاسخم نفرمودند. چون براى وداع خدمتشان رفتم، عرض کردم: از شما پرسیدم و پاسخم نفرمودى. فرمود: می‌ترسم کافر شوید(و گردن ننهید)، همانا از سخت ترین واجبات خدا بر خلقش سه چیز است: انصاف دادن مرد از خود تا آنجا که براى برادرش از خود نپسندد، جز آنچه را براى خود از او می‌پسندد.و نسبت به مال با برادر(مؤمن) مواسات و همراهی  کردن.و یاد خدا در هر حال و آن‏ سبحان الله و الحمد الله‏ نیست، بلکه آنست که چیزى را که خدا بر او حرام کرده، رها کند.

                                                                         

    ۲-۴- مواسات وهمراهی با مؤمن    

    بنگرید به: عدالت ورزی

     

    ۲-۵- رفع حاجت مؤمن

    الْمُفَضَّلِ : سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) مَا أَدْنَى حَقِّ الْمُؤْمِنِ عَلَى أَخِیهِ قَالَ أَنْ لَا یَسْتَأْثِرَ عَلَیْهِ بِمَا هُوَ أَحْوَجُ إِلَیْهِ مِنْهُ‏.(بحار الأنوار ج‏۷۱ ص ۳۹۱)

    مفضل: از امام صادق (علیه السلام) سؤال کردم: کمترین حق مؤمن بر برادرش چیست؟ فرمود: این است که برای خود نگه ندارد چیزی را که آن برادر مؤمنش، به آن نیازمندتر است.

     

    ۲-۶- کسب رضایت مؤمن

    أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ: کُنْتُ أَطُوفُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) …فَسَأَلْتُهُ فَقُلْتُ أَخْبِرْنِی عَنْ حَقِّ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ فَقَالَ یَا أَبَانُ دَعْهُ لَا تَرِدْهُ قُلْتُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ یَا أَبَانُ لَا تَرِدْهُ قُلْتُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاکَ فَلَمْ أَزَلْ أُرَدِّدُ عَلَیْهِ فَقَالَ یَا أَبَانُ تُقَاسِمُهُ شَطْرَ مَالِکَ ثُمَّ نَظَرَ إِلَیَّ فَرَأَى مَا دَخَلَنِی فَقَالَ یَا أَبَانُ أَ مَا تَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ ذَکَرَ الْمُؤْثِرِینَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ قُلْتُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاکَ فَقَالَ أَمَّا إِذَا أَنْتَ قَاسَمْتَهُ فَلَمْ تُؤْثِرْهُ بَعْدُ إِنَّمَا أَنْتَ وَ هُوَ سَوَاءٌ إِنَّمَا تُؤْثِرُهُ إِذَا أَنْتَ أَعْطَیْتَهُ مِنَ النِّصْفِ الْآخَرِ. (بحار الأنوار ج‏۷۱ ص ۲۴۸)

    من به همراه امام صادق (علیه السلام) طواف می‌کردم … نزد آن حضرت رفتم و درباره حق مؤمن بر مؤمن از ایشان پرسیدم. فرمود: ای ابان! آن را رها کن و دنبال مکن! گفتم: بله قربانت گردم. فرمود: ای ابان! آن را دنبال مکن! گفتم: بله قربانت گردم. (یعنی دنبال می‌­کنم) سپس همواره تکرار کردم و به او اصرار کردم، تا اینکه فرمود: ای ابان! نیمی از آنچه را که داری به او بده! سپس، به من نگاه کرد و دید چه هراسی مرا فرا گرفته، و فرمود: ای ابان، مگر نمی دانى که خداى عزیز و بلندمرتبه کسانى را که دیگران را بر خود ترجیح داده‏ اند یاد فرموده است؟ (آنجا که فرموده است: {وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ} (حشر/۹) . {و هر چند در خودشان احتیاجى [مبرم ]باشد، آنها را بر خودشان مقدّم مى‌دارند.}) گفتم: بله قربانت گردم. فرمود: چون نیمی از مالت را به او بدهی، هنوز به او ایثار نکرده‌ای و تازه با او برابر شده­ ای؛ و جز این نیست که اگر نیم دیگر را هم به او واگذار کنی، به او ایثار کرده­ ای.

     

     الْمُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ  (عَلَیْهِ السَّلَامُ) مَا حَقُّ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ قَالَ سَبْعُ حُقُوقٍ وَاجِبَاتٍ مَا فِیهَا حَقٌّ إِلَّا وَ هُوَ عَلَیْهِ وَاجِبٌ إِنْ خَالَفَهُ خَرَجَ مِنْ وَلَایَهِ اللَّهِ وَ تَرَکَ طَاعَتَهُ وَ لَمْ یَکُنْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ نَصِیبٌ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ حَدِّثْنِی مَا هُنَّ قَالَ یَا مُعَلَّى إِنِّی شَفِیقٌ عَلَیْکَ أَخْشَى أَنْ تُضَیِّعَ وَ لَا تَحْفَظَ وَ تَعْلَمَ وَ لَا تَعْمَلَ قُلْتُ‏ لا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ‏ قَالَ أَیْسَرُ حَقٍّ مِنْهَا أَنْ تُحِبَّ لَهُ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ وَ تَکْرَهَ لَهُ مَا تَکْرَهُ لِنَفْسِکَ وَ الْحَقُّ الثَّانِی أَنْ تَمْشِیَ فِی حَاجَتِهِ وَ تَبْتَغِیَ رِضَاهُ وَ لَا تُخَالِفَ قَوْلَهُ وَ الْحَقُّ الثَّالِثُ أَنْ تَصِلَهُ بِنَفْسِکَ وَ مَالِکَ وَ یَدِکَ وَ رِجْلِکَ وَ لِسَانِکَ وَ الْحَقُّ الرَّابِعُ أَنْ تَکُونَ عَیْنَهُ وَ دَلِیلَهُ وَ مِرْآتَهُ وَ قَمِیصَهُ وَ الْحَقُّ الْخَامِسُ أَنْ لَا تَشْبَعَ وَ یَجُوعُ وَ لَا تَلْبَسَ وَ یَعْرَى وَ لَا تَرْوَى وَ یَظْمَأُ وَ الْحَقُّ السَّادِسُ أَنْ تَکُونَ لَکَ امْرَأَهٌ وَ خَادِمٌ وَ لَیْسَ لِأَخِیکَ امْرَأَهٌ وَ لَا خَادِمٌ أَنْ تَبْعَثَ خَادِمَکَ فَتَغْسِلَ ثِیَابَهُ وَ تَصْنَعَ طَعَامَهُ وَ تَمْهَدَ فِرَاشَهُ فَإِنَّ ذَلِکَ کُلَّهُ إِنَّمَا جُعِلَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ وَ الْحَقُّ السَّابِعُ أَنْ تُبِرَّ قَسَمَهُ وَ تُجِیبَ دَعْوَتَهُ وَ تَشْهَدَ جَنَازَتَهُ وَ تَعُودَهُ فِی مَرَضِهِ وَ تُشْخِصَ بَدَنَکَ فِی قَضَاءِ حَاجَتِهِ وَ لَا تُحْوِجَهُ إِلَى أَنْ یَسْأَلَکَ وَ لَکِنْ تُبَادِرُ إِلَى قَضَاءِ حَاجَتِهِ فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ بِهِ وَصَلْتَ وَلَایَتَکَ بِوَلَایَتِهِ وَ وَلَایَتَهُ بِوَلَایَهِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏.(بحار الأنوار ج‏۷۱ ص ۲۲۴)

    معلّی بن خنیس: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: حق مؤمن بر مؤمن چیست؟ فرمود: هفت حق واجب، که هر کدام واجبند، وهر که اگر از آن درگذرد، از ولایت خدا خارج شده، طاعتش را ترک کرده، و خدای عزیز و بلندمرتبه را در او بهره­‌ای نیست. راوی می‌گوید: گفتم: قربانت شوم، به من بگو که آنها کدامند؟ فرمود: ای معلّی! همانا من از تو نگرانم و می‌ترسم آنها را ضایع کنی، و با اینکه می‌دانی، رعایت نکنی و عمل نکنی. گفتم: لا قوه الا بالله.

    فرمود: آسان­‌ترین آنها، این است که بخواهی برای او، آنچه را که برای خود می‌خواهی؛ و بدداری برایش، آنچه را که برای خود بد می‌داری.

    حق دوم اینکه: در نیاز او دوندگی کنی، رضایتش را بجویی و با گفتارش مخالفت نکنی.

    حق سوم اینکه: با جان و مال و با دست و پا و زبانت به او کمک کنی.

    حق چهارم اینکه: چشم و راهنما و آیینه و پیراهنش باشی.

    حق پنجم اینکه: سیر نباشی و او گرسنه، و پوشیده نباشی و او برهنه، و سیراب نباشی و او تشنه .

    و حق ششم: اینکه اگر تو همسر و خدمتکار داری و برادرت اینها را ندارد، خدمتکاران را بفرستی تا جامه‌اش را بشویند و خوراکش را بسازند، و بسترش را بگستراند؛ چون در همه اینها با تو شریک است.

    و حق هفتم اینکه: به قسم او وفا کنی؛ دعوتش را اجابت کنی؛ بر جنازه او حاضر شوی؛ هنگام بیماری­اش از او عیادت کنی؛ بدنت را در نیاز او به کار بیندازی؛ نگذاری که او از تو خواهش کند، بلکه در انجام آن پیشدستی کنی؛ چون با او چنین کنی، دوستی خود را به او پایدار کرده ­ای، و دوستی او را به خدای عزیز و بلند مرتبه متصل ساخته‌ای.

     

    ۲-۷- پشتیبانی مؤمن      

    بنگرید به: کسب رضایت مؤمن

     

    ۲-۸- یاری کردن مؤمن

    بنگرید به: کسب رضایت مؤمن

     

    ۲-۹- راهنمایی مؤمن    

    بنگرید به: کسب رضایت مؤمن

     

    ۲-۱۰- اطعام و سیراب کردن مؤمن

    اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ وَ حَقُّ الْمُسْلِمِ عَلَى أَخِیهِ الْمُسْلِمِ أَنْ لَا یَشْبَعَ وَ یَجُوعُ أَخُوهُ وَ لَا یَرْوَى وَ یَعْطَشُ أَخُوهُ وَ لَا یَکْتَسِیَ وَ یَعْرَى أَخُوهُ فَمَا أَعْظَمَ حَقَّ الْمُسْلِمِ عَلَى أَخِیهِ الْمُسْلِمِ. (بحار الأنوار ج‏۷۱ ص ۲۲۱)

    مسلمان برادر مسلمان است؛ و حق مسلمان بر برادر مسلمانش این است که سیر نباشد و برادرش گرسنه بماند؛ و سیراب نگردد و او تشنه بماند؛ و جامه بر تن او نباشد و برادرش برهنه مانده باشد؛ چه بسیار بزرگ است حق مسلمان بر برادر مسلمانش.

     

    ۲-۱۱- رفع نیاز مؤمن قبل از درخواست او

    بنگرید به: کسب رضایت مؤمن

     

    ۲-۱۲- میهمان کردن مؤمن  

    حُسَیْنِ بْنِ نُعَیْمٍ الصَّحَّاف: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) أَ تُحِبُّ إِخْوَانَکَ یَا حُسَیْنُ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ تَنْفَعُ فُقَرَاءَهُمْ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ أَمَا إِنَّهُ یَحِقُّ عَلَیْکَ أَنْ تُحِبَّ مَنْ یُحِبُّ اللَّهُ أَمَا وَ اللَّهِ لَا تَنْفَعُ مِنْهُمْ أَحَداً حَتَّى تُحِبَّهُ تَدْعُوهُمْ إِلَى مَنْزِلِکَ قُلْتُ مَا آکُلُ إِلَّا وَ مَعِی مِنْهُمُ الرَّجُلَانِ وَ الثَّلَاثَهُ وَ أَقَلُّ وَ أَکْثَرُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) فَضْلُهُمْ عَلَیْکَ أَعْظَمُ مِنْ فَضْلِکَ عَلَیْهِمْ فَقُلْتُ أَدْعُوهُمْ إِلَى مَنْزِلِی وَ أُطْعِمُهُمْ طَعَامِی وَ أَسْقِیهِمْ وَ أُوطِئُهُمْ رَحْلِی وَ یَکُونُونَ عَلَیَّ أَفْضَلَ مِنَّا قَالَ نَعَمْ إِنَّهُمْ إِذَا دَخَلُوا مَنْزِلَکَ دَخَلُوا بِمَغْفِرَتِکَ وَ مَغْفِرَهِ عِیَالِکَ وَ إِذَا خَرَجُوا مِنْ مَنْزِلِکَ خَرَجُوا بِذُنُوبِکَ وَ ذُنُوبِ عِیَالِکَ‏. (بحار الأنوار ج‏۷۱ ص ۳۶۲)

    ای حسین! آیا برادرانت را دوست داری؟ گفتم: آری. فرمود: به مستمندانشان سود می‌رسانی؟ گفتم: آری. فرمود: آگاه باش که بر گردن تو است، اینکه دوست بداری کسی را که خدا دوستش می‌دارد. سوگند به خدا، به کسی از آنها سود نمی‌رسانی تا او را دوست بداری، و آنها را به خانه خود فرا بخوان. گفتم: من غذا نمی‌خورم، مگر آنکه دو سه نفر – کمتر و بیشتر – به همراه من باشند. آن حضرت فرمود: فضل آنها بر تو، بیشتر است از فضل و پذیرایی تو بر آنها. گفتم: آنها را به خانه‌ام دعوت می‌کنم، از خوراکم به آنها می‌­خورانم، سیرابشان می‌­کنم، فرشم را زیر پایشان می‌اندازم، آیا باز هم فضل آنها بر من بیشتر است؟ فرمود: آری، زیرا هنگامی که آنها به خانه تو وارد می‌­شوند، آمرزش تو و خانواده‌ات را به ارمغان می‌­آورند؛ و هنگامی که از خانه تو بیرون می­‌روند، گناهان تو و خانواده‌­ات را بیرون می‌­برند (گناه را از شما بزدایند).

     

    ۲-۱۳- پرهیز از عصبانی کردن مؤمن

    الْمُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) مَا حَقُّ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ قَالَ إِنِّی عَلَیْکَ شَفِیقٌ إِنِّی أَخَافُ أَنْ تَعْلَمَ وَ لَا تَعْمَلَ وَ تُضَیِّعَ وَ لَا تَحْفَظَ قَالَ فَقُلْتُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ قَالَ لِلْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ سَبْعَهُ حُقُوقٍ وَاجِبَهٍ لَیْسَ مِنْهَا حَقٌّ إِلَّا وَ هُوَ وَاجِبٌ عَلَى أَخِیهِ إِنْ ضَیَّعَ مِنْهَا حَقّاً خَرَجَ مِنْ وَلَایَهِ اللَّهِ وَ تَرَکَ طَاعَتَهُ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ فِیهَا نَصِیب… وَ الثَّالِثُ أَنْ تَتَّبِعَ رِضَاهُ وَ تَجْتَنِبَ سَخَطَهُ وَ تُطِیعَ أَمْرَهُ… (بحار الأنوار ج‏۷۱ ص ۲۳۴)

    حق مؤمن بر مؤمن چیست؟ فرمود: ای معلّی، همانا من برای تو نگرانم و می‌ترسم آنها را ضایع کنی، و با اینکه می‌دانی، رعایت نکنی، و عمل نکنی. گفتم: لا قوه الا بالله. فرمود: هفت حق واجب است، و نیست هر کدام جزاینکه  واجبند (تأکید حضرت)، و اگر کسی از آن درگذرد، از ولایت خدا خارج شده، و طاعتش را ترک کرده، و خدای عزیز و بلندمرتبه را در او بهره ­ای نیست؛… حق سوم اینکه: رضایتش را بجویی، از عصبانی کردنش دوری کنی و امرش را اطاعت کنی ….

     

    ۲-۱۴- سلام دادن به مؤمن

    اَلرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:‏‏ إِنَّ لِلْمُسْلِمِ عَلَى أَخِیهِ الْمُسْلِمِ مِنَ الْمَعْرُوفِ سِتّاً یُسَلِّمُ عَلَیْهِ إِذَا لَقِیَهُ وَ یَعُودُهُ إِذَا مَرِضَ وَ یُسَمِّتُهُ إِذَا عَطَسَ وَ یَشْهَدُهُ إِذَا مَاتَ وَ یُجِیبُهُ إِذَا دَعَاهُ وَ یُحِبُّ لَهُ مَا یُحِبُّ لِنَفْسِهِ وَ یَکْرَهُ لَهُ مَا یَکْرَهُ لِنَفْسِهِ‏. (بحار الأنوار ج‏۷۱ ص ۲۲۵)

    هر مسلمان بر گردن برادر مسلمانش شش کار خوب را حق دارد: چون به او برخورد کرد به او سلام بدهد؛ چون بیمار شد عیادتش کند؛ چون عطسه بزند، عافیت باشد به او بگوید؛ چون بمیرد بر او حاضر شود؛ چون دعوتش کند از او بپذیرد؛ آنچه برای خود می‌خواهد، برای او هم بخواهد؛ و آنچه برای خود نمی‌­پسندد، برای او هم نپسندد.

     

    ۲-۱۵- عیادت مؤمن

    بنگرید به: سلام دادن به مؤمن و نیز بنگرید به: کسب رضایت مؤمن

     

    ۲-۱۶- پاسخ به عطسه مؤمن

    بنگرید به: سلام دادن به مؤمن

     

    ۲-۱۷- تشییع مؤمن

    بنگرید به: سلام دادن به مؤمن و نیز بنگرید به: کسب رضایت مؤمن

     

    ۲-۱۸- قبول دعوت مؤمن

    بنگرید به: سلام دادن به مؤمن

     

    ۲-۱۹- گذشت از لغزش‌های مؤمن و پذیرش عذر او                                       

    اَلرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:‏‏ ‏ لِلْمُسْلِمِ عَلَى أَخِیهِ ثَلَاثُونَ حَقّاً- لَا بَرَاءَهَ لَهُ مِنْهَا إِلَّا بِالْأَدَاءِ أَوِ الْعَفْوِ یَغْفِرُ زَلَّتَهُ وَ یَرْحَمُ عَبْرَتَهُ وَ یَسْتُرُ عَوْرَتَهُ وَ یُقِیلُ عَثْرَتَهُ وَ یَقْبَلُ مَعْذِرَتَهُ وَ یَرُدُّ غِیبَتَهُ وَ یُدِیمُ نَصِیحَتَهُ وَ یَحْفَظُ خُلَّتَهُ وَ یَرْعَى ذِمَّتَهُ وَ یَعُودُ مَرْضَتَهُ وَ یَشْهَدُ مَیِّتَهُ وَ یُجِیبُ دَعْوَتَهُ وَ یَقْبَلُ هَدِیَّتَهُ وَ یُکَافِئُ صِلَتَهُ وَ یَشْکُرُ نِعْمَتَهُ وَ یُحْسِنُ نُصْرَتَهُ وَ یَحْفَظُ حَلِیلَتَهُ وَ یَقْضِی حَاجَتَهُ وَ یَشْفَعُ مَسْأَلَتَهُ وَ یُسَمِّتُ عَطْسَتَهُ وَ یُرْشِدُ ضَالَّتَهُ وَ یَرُدُّ سَلَامَهُ وَ یُطِیبُ کَلَامَهُ وَ یَبَرُّ إِنْعَامَهُ وَ یُصَدِّقُ إِقْسَامَهُ وَ یُوَالِی وَلِیَّهُ وَ لَا یُعَادِیهِ وَ یَنْصُرُهُ ظَالِماً وَ مَظْلُوماً فَأَمَّا نُصْرَتُهُ ظَالِماً فَیَرُدُّهُ عَنْ ظُلْمِهِ وَ أَمَّا نُصْرَتُهُ مَظْلُوماً فَیُعِینُهُ عَلَى أَخْذِ حَقِّهِ وَ لَا یُسْلِمُهُ وَ لَا یَخْذُلُهُ وَ یُحِبُّ لَهُ مِنَ الْخَیْرِ مَا یُحِبُّ لِنَفْسِهِ وَ یَکْرَهُ لَهُ مِنَ الشَّرِّ مَا یَکْرَهُ لِنَفْسِهِ ثُمَّ قَالَ علیه السلام سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) یَقُولُ إِنَّ أَحَدَکُمْ لَیَدَعُ مِنْ حُقُوقِ أَخِیهِ شَیْئاً فَیُطَالِبُهُ بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فَیَقْضِی لَهُ وَ عَلَیْهِ. (بحار الأنوار ج‏۷۱ ص ۲۳۶)

    مسلمان بر برادر مسلمانش سی حق دارد، که از آنها بری نمی‌­شود، مگر با ادای آنها، یا گذشت حق‌دار: از لغزشش بگذرد؛ به اشکش رحم کند؛ عیوبش را بپوشاند؛ لغزش او را ببخشد؛ عذرش را بپذیرد؛ در غیبتش از او دفاع کند؛ پیوسته اندرزش بدهد؛ دوستی او را حفظ کند؛ تعهدى که داده رعایت کند؛ هنگام بیماری عیادتش کند؛ بر سر جنازه اش حضور یابد؛ دعوتش را بپذیرد؛ هدیه اش را قبول کند؛ هدیه‌اش را عوض بدهد؛ از انعامش قدردانی کند؛ خوب یاری­‌اش کند؛ از همسرش نگه­داری کند؛ حاجتش را برآورده سازد؛ درخواستش را به انجام برساند؛ عطسه‌اش را «عافیت باش» بگوید؛ به گمشده‌اش راهنمایی‌اش کند؛ سلامش را جواب بدهد؛ سخن خوش به او بگوید؛ انعامش را خوب عوض دهد. سوگندش را باور کند؛ دوستش را دوست بدارد و با او دشمنی نکند؛ یاری‌­اش کند، چه ظالم باشد و چه مظلوم. یاری او در ستمکاری‌اش، این است که او را از ستمش برگرداند، و در مظلومی او، اینکه کمکش کند تا حقش را بستاند؛ او را تسلیم دشمن نکند؛ با ترک یاری او خوارش نکند؛ دوست بدارد برایش هر خیری را که برای خود دوست دارد، و بد دارد برایش هر بدی را که برای خود بد می‌دارد. سپس علی (علیه السلام) فرمود: شنیدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می‌فرمود: راستى هر کدام شما که حقوق برادران دینى خود را وانهد و ادا نکند، در روز قیامت از او مطالبه می‌شود و به نفع او، یا بر علیه او، حکم صادر می‌گردد.

     

    ۲-۲۰- نیکو سخن گفتن با مؤمن

    بنگرید به: گذشت از لغزش‌های مرمن و پذیرش عذر او                                       

     

    ۲-۲۱- قدردانی از هدیه مؤمن و پاسخ به آن

    بنگرید به: گذشت از لغزش‌های مؤمن و پذیرش عذر او                                       

                                       

    ۲-۲۲- جستجو برای آنچه گم کرده

    بنگرید به: گذشت از لغزش‌های مؤمن و پذیرش عذر او                                       

                                                     

    ۲-۲۳- پذیرش سوگند او

    بنگرید به: گذشت از لغزش‌های مؤمن و پذیرش عذر او                                       

      

    ۲-۲۴- دوستش را دوست بدارد و با او دشمنی نکند                                

    بنگرید به: گذشت از لغزش‌های مؤمن و پذیرش عذر او                                       

                                                           

    ۲-۲۵- تسلیم نکردن مؤمن به دشمن  

    بنگرید به: گذشت از لغزش‌های مؤمن و پذیرش عذر او                                       

     

    ۲-۲۶- تکریم مؤمن در حضور و غیاب و پس از فوت او      

    بنگرید به: گذشت از لغزش‌های مؤمن و پذیرش عذر او                                       

     

    ۲-۲۷- دفاع از مؤمن در برابر ظالم                                                                 

    سُئِلَ عَنِ الرِّضَا (عَلَیْهِ السَّلَامُ) مَا حَقُّ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ فَقَالَ إِنَّ مِنْ حَقِّ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ الْمَوَدَّهَ لَهُ فِی صَدْرِهِ وَ الْمُوَاسَاهَ لَهُ فِی مَالِهِ وَ النُّصْرَهَ لَهُ عَلَى مَنْ ظَلَمَهُ وَ إِنْ کَانَ فَیْ‏ءٌ لِلْمُسْلِمِینَ وَ کَانَ غَائِباً أَخَذَ لَهُ بِنَصِیبِهِ وَ إِذَا مَاتَ فَالزِّیَارَهُ إِلَى قَبْرِهِ وَ لَا یَظْلِمُهُ وَ لَا یَغُشُّهُ وَ لَا یَخُونُهُ وَ لَا یَخْذُلُهُ وَ لَا یَغْتَابُهُ وَ لَا یَکْذِبُهُ وَ لَا یَقُولُ لَهُ أُفٍّ فَإِذَا قَالَ لَهُ أُفٍّ فَلَیْسَ بَیْنَهُمَا وَلَایَهٌ وَ إِذَا قَالَ لَهُ أَنْتَ عَدُوِّی فَقَدْ کَفَّرَ أَحَدُهُمَا صَاحِبَهُ وَ إِذَا اتَّهَمَهُ انْمَاثَ الْإِیمَانُ فِی قَلْبِهِ کَمَا یَنْمَاثُ الْمِلْحُ فِی الْمَاءِ وَ مَنْ أَطْعَمَ مُؤْمِناً کَانَ أَفْضَلَ مِنْ عِتْقِ رَقَبَهٍ وَ مَنْ سَقَى مُؤْمِناً مِنْ ظَمَإٍ سَقَاهُ اللَّهُ مِنَ الرَّحِیقِ الْمَخْتُومِ وَ مَنْ کَسَى مُؤْمِناً مِنْ عُرْیٍ کَسَاهُ اللَّهُ مِنْ سُنْدُسٍ وَ حَرِیرِ الْجَنَّهِ وَ مَنْ أَقْرَضَ مُؤْمِناً قَرْضاً یُرِیدُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حُسِبَ لَهُ ذَلِکَ بِحِسَابِ الصَّدَقَهِ حَتَّى یُؤَدِّیَهُ إِلَیْهِ وَ مَنْ فَرَّجَ عَنْ مُؤْمِنٍ کُرْبَهً مِنْ کُرَبِ الدُّنْیَا فَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُ کُرْبَهً مِنْ کُرَبِ الْآخِرَهِ وَ مَنْ قَضَى لِمُؤْمِنٍ حَاجَهً کَانَ أَفْضَلَ مِنْ صِیَامِهِ وَ اعْتِکَافِهِ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُ بِمَنْزِلَهِ السَّاقِ مِنَ الْجَسَدِ وَ إِنَّ أَبَا جَعْفَرٍ الْبَاقِرَ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) اسْتَقْبَلَ الْکَعْبَهَ وَ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی کَرَّمَکِ وَ شَرَّفَکِ وَ عَظَّمَکِ وَ جَعَلَکِ مَثَابَهً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اللَّهِ لَحُرْمَهُ الْمُؤْمِنِ أَعْظَمُ حُرْمَهً مِنْکِ. (بحار الأنوار ج‏۷۱ ص ۲۳۲)

    پرسش شد از امام رضا (علیه السلام) که: حق مؤمن بر مؤمن چیست؟ فرمود: از حق مؤمن بر مؤمن، آن است که از دل دوستش بدارد؛ با مالش با او همراهی کند؛ در برابر ستمکار، یار او باشد؛ اگر غنیمتی به مسلمانان برسد و او غایب باشد، سهمش را بستاند؛ هنگامی که می‌­میرد سر قبرش برود؛ بر او ستم نکند؛ با او دغلی نکند؛ به او خیانت نورزد؛ او را وانگذارد و غیبتش را نکند؛ تکذیبش نکند؛ به او “اف” نگوید، و اگر گفت، دوستی آنها از میان می‌رود؛ و اگر به او گفت: تو دشمن من هستی، یکدیگر را کافر شمرده‌­اند؛ و اگر به او تهمت زد، ایمان در دلش آب می‌شود و نابود می‌­گردد، چنان که نمک در آب نابود می‌گردد؛ و هر کس مؤمنی را خوراک بدهد، بهتر است از آزاد کردن یک بنده؛ و هر کس مؤمن تشنه ای را سیراب کند، خدا او را از شراب سر به­ مُهر بهشت سیراب می­‌کند؛ و هر کس مؤمن برهنه‌ای را بپوشاند، خدا سُندُس و دیبای بهشت بر او می‌پوشاند؛ و هر کس برای خدای عزیز بلندمرتبه، به مؤمن قرضی بدهد، تا زمانی که آن را به وی بپردازد؛ به جای صدقه محسوب می‌شود، و هر کس گره از کار مؤمنی در دنیا بگشاید، خدا گره گرفتاری آخرتش را می‌گشاید؛ هر کس حاجت مؤمنی را برآورده کند، بهتر است از اینکه روزه بگیرد و در مسجد الحرام معتکف شود؛ همانا که مؤمن همچون ساق یک بدن است؛ و همانا که امام باقر (علیه السلام) رو به کعبه کرد و فرمود: سپاس خدا را، که تو را ارجمند و شریف و بزرگوار ساخته و پناهگاه مردم کرده، و وسیله امنیت قرار داده، و به خدا که حرمت مؤمن بزرگ‌­تر از حرمت تو است.

     

    ۲-۲۸- نگهداری امانات مؤمن

    بنگرید به: دفاع از مؤمن در برابر ظالم                                                                 

     

    ۲-۲۹- خیانت وستم نکند 

    بنگرید به: دفاع از مؤمن در برابر ظالم                                                                 

     

    ۲-۳۰- قرض دادن به مؤمن

    بنگرید به: دفاع از مؤمن در برابر ظالم                                                                 

     

    ۲-۳۱- پرهیز از آزار و تحقیر و اف گفتن به مؤمن

    بنگرید به: دفاع از مؤمن در برابر ظالم                                                                 

     

    ۲-۳۲- انجام تعهدات مؤمن     

    بنگرید به: دفاع از مؤمن در برابر ظالم                                                                 

     

    ۲-۳۳- رسیدگی به خانواده‌ی مؤمن پس از فوت او

    اَلْبَاقِرُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: مِنْ حَقِّ الْمُؤْمِنِ عَلَى أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ أَنْ یُشْبِعَ جَوْعَتَهُ وَ یُوَارِیَ عَوْرَتَهُ وَ یُفَرِّجَ عَنْهُ کُرْبَتَهُ وَ یَقْضِیَ دَیْنَهُ فَإِذَا مَاتَ خَلَفَهُ فِی أَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ‏.(بحار الأنوار ج‏۷۱ ص ۲۳۷)

    از حقوق مؤمن بر برادر مؤمنش، این است که گرسنگی او را سیر کند؛ بدن برهنه‌اش را بپوشاند؛ یا (هر عیب او را بپوشاند)، اندوهش را برطرف سازد و قرضش را بپردازد؛ و پس از مرگش به زن و فرزندان او رسیدگى کند.

     

    ۲-۳۴- مدارا در امور مالی با مؤمن

    حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مَا لِأَخِیکَ یَشْکُو مِنْکَ قَالَ یَشْکُونِی أَنِّی اسْتَقْصَیْتُ حَقِّی عَنْهُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ کَأَنَّکَ إِذَا اسْتَقْصَیْتَ حَقَّکَ لَمْ تُسِئْ أَ رَأَیْتَ مَا ذَکَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْقُرْآنِ { یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ.}  (رعد/ ۲۱) أَ خَافُوا أَنْ یَجُورَ اللَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ عَلَیْهِمْ، لَا وَ اللَّهِ مَا خَافُوا ذَلِکَ فَإِنَّمَا خَافُوا الِاسْتِقْصَاءَ قَدْ سَمَّاهُ اللَّهُ سُوءَ الْحِسَابِ نَعَمْ مَنِ اسْتَقْصَى مِنْ أَخِیهِ فَقَدْ أَسَاءَ. (بحار الأنوار ج‏۷۱ ص ۲۸۷)

    حماد بن عثمان: نزد امام صادق (علیه السلام) بودم که مردی از یاران ما بر او وارد شد و آن حضرت به او فرمود: چرا برادرت از تو شکایت دارد؟ گفت: گِله‌اش از این است که من همه‌ی حقم را از او دریافت کرده‌ام. فرمود: گویا تو گرفتن حق خود را بدی به او نمی‌دانی؟ آیا ندیده‌ای آنچه را که خدای عزیز و بلندمرتبه در قرآن یاد کرده است: {و از سختی حساب بیم دارند.}، آیا می ­ترسند که خداوندی که ثنایش بلند است، بر آنها ستم کند؟ نه به خدا، از آن نمی‌ترسند، همانا می‌ترسند که خدا بر آنها خرده گیری کند و آن را بدی حساب نامیده است. آری، هر کس به برادرش خرده گیری کند، به او بد کرده است.

     

    ۲-۳۵- حق مؤمنِ بالادست و زیردست

    نَصْرِ بْنِ مُزَاحِمٍ : کَتَبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) إِلَى أُمَرَاءِ الْجُنُود:ِ مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ حَقَّ الْوَالِی أَنْ لَا یُغَیِّرَهُ عَلَى رَعِیَّتِهِ فَضْلٌ نَالَهُ وَ لَا أَمْرٌ خُصَّ بِهِ وَ أَنْ یَزِیدَهُ مَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ دُنُوّاً مِنْ عِبَادِهِ وَ عَطْفاً عَلَیْهِمْ أَلَا وَ إِنَّ لَکُمْ عِنْدِی أَنْ لَا أَحْتَجِزَ دُونَکُمْ سِرّاً إِلَّا فِی حَرْبٍ وَ لَا أَطْوِیَ عَنْکُمْ أَمْراً إِلَّا فِی حُکْمٍ وَ لَا أُؤَخِّرَ لَکُمْ حَقّاً عَنْ مَحَلِّهِ وَ لَا أَزْرَأُکُمْ شَیْئاً وَ أَنْ تَکُونُوا عِنْدِی فِی الْحَقِّ سَوَاءً فَإِذَا فَعَلْتُ ذَلِکَ وَجَبَتْ عَلَیْکُمُ النَّصِیحَهُ وَ الطَّاعَهُ فَلَا تَنْکُصُوا عَنْ دَعْوَهٍ وَ لَا تُفْرِطُوا فِی صَلَاحِ دِینِکُمْ مِنْ دُنْیَاکُمْ وَ أَنْ تَنْفُذُوا لِمَا هُوَ لِلَّهِ طَاعَهٌ وَ لِمَعِیشَتِکُمْ صَلَاحٌ وَ أَنْ تَخُوضُوا الْغَمَرَاتِ إِلَى الْحَقِّ وَ لَا یَأْخُذَکُمْ فِی اللَّهِ لَوْمَهُ لَائِمٍ فَإِنْ أَبَیْتُمْ أَنْ تَسْتَقِیمُوا لِی عَلَى ذَلِکَ لَمْ یَکُنْ أَحَدٌ أَهْوَنَ عَلَیَّ مِمَّنْ فَعَلَ ذَلِکَ مِنْکُمْ ثُمَّ أُعَاقِبُهُ عُقُوبَهً لَا یَجِدُ عِنْدِی فِیهَا هَوَادَهً فَخُذُوا هَذَا مِنْ أُمَرَائِکُمْ وَ أَعْطُوهُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ یُصْلِحُ اللَّهُ أَمْرَکُمْ وَ السَّلَامُ. (بحار الأنوار ج‏۷۲ ص۳۵۴)

    نصر بن مزاحم: امیر مؤمنان (علیه السلام) به سرلشکران نوشت:

    از بنده‌ی خدا علی امیر مؤمنان. اما بعد، همانا حقِّ سرپرست این است که مقام و امتیازی که دارد، او را نسبت به زیردستانش دگرگون نسازد و خود را بالا نگیرد، بلکه مقامی که خدا قسمت او کرده است، بیشتر بندگان خدا را به او نزدیک کند و مهربان‌تر سازد. آگاه باشید که حق شما بر من این است که جز اسرار جنگی، رازی را از شما پنهان ندارم، و امری از شما را درنپیچم، جز در حکم و قضاوت، و حق شما را از جایش به تأخیر نیندازم، و چیزی از شما کم ننهم، و نزد من در حقوق برابر باشید؛ و چون چنین کردم، بر شما لازم است خیراندیشی و طاعت؛ بنابراین، از هیچ دعوتی رو نگردانید، و در صلاح دین خود برای دنیاتان کم نگذارید، و داخل شوید به آنچه اطاعت خدا و صلاح زندگی شما است؛ و برای حق، خود را به گرداب اندازید، و درباره خدا از ملامت کسی نهراسید؛ و اگر در این باره درست نروید، کسی نزد من زبون‌تر از مرتکب خلاف آن نیست، و آنگاه کیفری به او می‌دهم که مسامحه در آن نزد من نیابد. این دستور(حقوق) را از فرماندهان خود بگیرید و حق آنان را نیز از جانب خود ادا کنید، تا خدا کار شما را اصلاح کند. و السلام.

     

    ۲-۳۶- تواضع نسبت به  مؤمن و عدم فخرفروشی به او

    بنگرید به: حق مؤمنِ بالادست و زیردست

                                                                           

    ۲-۳۷- پشتیبانی مؤمن

     بنگرید به: حق مؤمنِ بالادست و زیردست

                                                                                                                            

    ۲-۳۸- رعایت حرمت مؤمن

     بنگرید به: حق مؤمنِ بالادست و زیردست

     

    ۲-۳۹- برابری حقوق مؤمنین

    أَبُو ثَرْوَان‏ : وَ کَتَبَ إِلَى جُنْدِهِ یُخْبِرُهُمْ بِالَّذِی لَهُمْ وَ الَّذِی عَلَیْهِمْ مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ جَعَلَکُمْ فِی الْحَقِّ جَمِیعاً سَوَاءً أَسْوَدَکُمْ وَ أَحْمَرَکُمْ وَ جَعَلَکُمْ مِنَ الْوَالِی وَ جَعَلَ الْوَالِیَ مِنْکُمْ بِمَنْزِلَهِ الْوَالِدِ مِنَ الْوَلَدِ وَ الْوَلَدِ مِنَ الْوَالِدِ الَّذِی لَا یَکْفِیهِمْ مَنْعُهُ إِیَّاهُمْ مِنْ طَلَبِ عَدُوِّهِ وَ التُّهَمَهِ بِهِ مَا سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ وَ قَضَیْتُمُ الَّذِی عَلَیْکُمْ وَ إِنَّ حَقَّکُمْ عَلَیْهِ إِنْصَافُکُمْ وَ التَّعْدِیلُ بَیْنَکُمْ وَ الْکَفُّ مِنْ قِبَلِکُمْ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِکَ وَجَبَتْ طَاعَتُهُ بِمَا وَافَقَ الْحَقَّ وَ نُصْرَتُهُ عَلَى سِیرَتِهِ وَ الدَّفْعُ عَنْ سُلْطَانِ اللَّهِ فَإِنَّکُمْ وَزَعَهُ اللَّهِ فِی الْأَرْضِ قَالَ عُمَرُ الْوَزَعَهُ الَّذِینَ یَدْفَعُونَ عَنِ الظُّلْمِ فَکُونُوا لِلَّهِ أَعْوَاناً وَ لِدِینِهِ أَنْصَاراً { وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها } (اعراف/۵۶) { إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ‏ } (قصص/۷۷) .(بحار الأنوار ج‏۷۲ ص۳۵۶)

    ابوثروان: آن حضرت نامه ای به لشکرش نوشت و از آنچه براى آنها است و بر عهده آنهاست به آنها گزارش کرد:

    از بنده‌ی خدا علی امیر المؤمنین، اما بعد: همانا خدا همه شما را در حقوق، برابر ساخته، از سیاه شما و سرخ شما؛ و شما را نسبت به والى، و والى را نسبت به شما، همچون فرزند نسبت به پدر، و پدر نسبت به فرزند قرار داده است، که پس به نفع آنها نباشد که بازشان دارد از دست درازی و تهمت به آن، تا شنوا و فرمانبردار باشید و وظیفه‌ای که به عهده شما است، انجام دهید. و حق شما بر والى آن است که با شما با انصاف رفتار کند، و در میان شما عدالت را برپا دارد، و دفع شر از شما کند، و چون چنین کرد، واجب است بر شما طاعتش به آنچه موافق حق است، و یاری اش به روش حق، و دفاع از حکومت الهی، که به راستی شما جلوگیران الهی هستید بر روی زمین، پس یاوران خدا و دینش باشید. {و در زمین پس از اصلاحش تباهی نکنید. } { به درستی که خدا مفسدان را دوست ندارد.}

     

    ۲-۴۰- عدم مخالفت با مؤمن

    اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلَامُ: اعْلَمْ یَرْحَمُکَ اللَّهُ أَنَّ حَقَّ الْإِخْوَانِ وَاجِبٌ فَرْضٌ لَازِمٌ أَنْ تفدونهم [تَفْدُوهُمْ‏] لأنفسکم [بِأَنْفُسِکُمْ‏] وَ أَسْمَاعِکُمْ وَ أَبْصَارِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ وَ أَرْجُلِکُمْ وَ جَمِیعِ جَوَارِحِکُمْ وَ هُمْ حُصُونُکُمُ الَّتِی تَلْجَئُونَ إِلَیْهَا فِی الشَّدَائِدِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ لَا تُمَاطُوهُمْ‏ وَ لَا تُخَالِفُوهُمْ وَ لَا تَغْتَابُوهُمْ وَ لَا تَدَعُوا نُصْرَتَهُمْ وَ لَا مُعَاوَنَتَهُمْ وَ ابْذُلُوا النُّفُوسَ وَ الْأَمْوَالَ دُونَهُمْ وَ الْإِقْبَالَ عَلَى اللَّهِ‏جَلَّ وَ عَزَّ بِالدُّعَاءِ لَهُمْ وَ مُوَاسَاتِهِمْ وَ مُسَاوَاتِهِمْ فِی کُلِّ مَا یَجُوزُ فِیهِ الْمُسَاوَاهُ وَ الْمُوَاسَاهُ وَ نُصْرَتَهُمْ ظَالِمِینَ وَ مَظْلُومِینَ بِالدَّفْعِ عَنْهُمْ. (بحار الأنوار ج‏۷۱ ص ۲۲۶)     

    بدان، خدا که رحمتت کند، چون حق برادران واجب و فرض است، و باید جان و گوش و دیده و دست و پا و همه‌ی اندام خود را فدای آنها کنید. آنان دژهای شمایند که در سختی­‌های دنیا و آخرت به آنها پناه می‌­برید. بر آنها فخر نفروشید، و با آنها مخالفت نکنید. غیبت­شان را نکنید، یاری و کمک به آنها را کنار ننهید. جان و مال خود را از آنها دریغ نکنید، برای دعای به آنها، به درگاه خدای عزیز و بلندمرتبه رو آورید. با آنها همراهی و برابری کنید در آنچه روا است. آنها را در مقابل ظالم و مظلوم یاری کنید، و آنها را برهانید. (یعنی جلوی ستم آنها و ستم بر آنها را بگیرید.)

     

    ۲-۴۱- یاری و سخت کوشی و گره گشایی و حل مشکلات مؤمن                                                              

    بنگرید به: عدم مخالفت با مؤمن

     

    ۲-۴۲- تواضع نسبت به  مؤمن و عدم فخرفروشی به او                                                                                   

    بنگرید به: عدم مخالفت با مؤمن

     

    ۲-۴۳- دعا بر مؤمن                                                                                 

    بنگرید به: عدم مخالفت با مؤمن

     

    ۳- عقوبت کسانی که حقوق مؤمن را منع کردند

    أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ نَادَى مُنَادٍ أَیْنَ الصُّدُودُ لِأَوْلِیَائِی قَالَ فَیَقُومُ قَوْمٌ لَیْسَ عَلَى وُجُوهِهِمْ لَحْمٌ قَالَ فَیَقُولُ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ آذَوُا الْمُؤْمِنِینَ وَ نَصَبُوا لَهُمْ وَ عَانَدُوهُمْ وَ عَنَّفُوهُمْ فِی دِینِهِمْ قَالَ ثُمَّ یُؤْمَرُ بِهِمْ إِلَى جَهَنَّمَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) کَانُوا وَ اللَّهِ الَّذِینَ یَقُولُونَ بِقَوْلِهِمْ وَ لَکِنَّهُمْ حَبَسُوا حُقُوقَهُمْ وَ أَذَاعُوا عَلَیْهِمْ سِرَّهُمْ‏.(بحار الأنوار ج‏۷۲ ص۱۴۹)

    چون روز قیامت شود، یک منادى ندا کند: کجایند روگردانان از دوستان من؟ پس دسته‌ای که صورت آنها گوشت ندارد برخیزند. پس گفته شود: اینهایند آن کسانى که مؤمنین را آزردند، و با آنان دشمنى کردند، و عناد ورزیدند، و آنها را در دینشان با درشتى سرزنش کردند، سپس فرمان داده شود که آنان را به دوزخ برند. به خدا سوگند! اینها کسانى بودند که در گفتارشان با مؤمنین یکى بوده، ولى حقوق آنان را منع کردند، و اسرار مؤمنین‏ را فاش کردند.

     

    أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: یَا یُونُسُ مَنْ حَبَسَ حَقَّ الْمُؤْمِنِ أَقَامَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ خَمْسَمِائَهِ عَامٍ عَلَى رِجْلَیْهِ حَتَّى یَسِیلَ مِنْ عَرَقِهِ أَوْدِیَهٌ وَ یُنَادِی مُنَادٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هَذَا الظَّالِمُ الَّذِی حَبَسَ عَنِ اللَّهِ حَقَّهُ قَالَ فَیُوَبَّخُ أَرْبَعِینَ یَوْماً ثُمَّ یُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ. (بحار الأنوار ج‏۷۲ ص۳۱۴)

    ای یونس! هر کس حق مؤمنی را بازدارد، خداوند او را روز قیامت پانصد سال بر دو پایش نگاه می‌دارد تا عرق همچون سیل از او جاری شود، آن گاه منادى از جانب خدا ندا مى‏‌کند: این است آن ستمکارى که حق خدا (سهم بندگان خد از اموال‌شان) را نداده است ( یا به عبارتی این است آن ستم‌کاری که مؤمن را از حق خودش محروم ساخت.). و فرمود: پس چهل روز او را توبیخ می‌کنند، سپس فرمان صادر مى‌شود که او را به سوى آتش ببرند.

     

    ۴- آثار رعایت حقوق مؤمنین و نیکی به آنان در دنیا و آخرت

    اَلْعَسْکَرِیُّ عَلَیْهِ السَّلَامُ: أَعْرَفُ النَّاسِ بِحُقُوقِ إِخْوَانِهِ وَ أَشَدُّهُمْ قَضَاءً لَهَا أَعْظَمُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ شَأْناً وَ مَنْ تَوَاضَعَ فِی الدُّنْیَا لِإِخْوَانِهِ فَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الصِّدِّیقِینَ وَ مِنْ شِیعَهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ) حَقّاً … (بحار الأنوار ج‏۷۲ ص ۱۱۷)

    هر کس به حقوق برادرانش آشناتر باشد و بیشتر آنها را رعایت کند، مقامش نزد خدا بالاتر است؛ و هر کس در دنیا برای برادرانش فروتن باشد، نزد خدا از صدیقان است، و به راستی از شیعه‌ی‌ علی بن ابی طالب (علیهما السلام) است…

    اَلْعَسْکَرِیُّ عَلَیْهِ السَّلَامُ: … وَ مَا مِنْ عَبْدٍ أَخَذَ نَفْسَهُ بِحُقُوقِ إِخْوَانِهِ فَوَفَّاهُمْ حُقُوقَهُمْ جُهْدَهُ وَ أَعْطَاهُمْ مُمْکِنَهُ وَ رَضِیَ مِنْهُمْ بِعَفْوِهِمْ وَ تَرَکَ الِاسْتِقْصَاءَ عَلَیْهِمْ فَمَا یَکُونُ مِنْ زَلَلِهِمْ غَفَرَهَا لَهُمْ إِلَّا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ یَا عَبْدِی قَضَیْتَ حُقُوقَ إِخْوَانِکَ وَ لَمْ تَسْتَقْصِ عَلَیْهِمْ فِیمَا لَکَ عَلَیْهِمْ فَأَنَا أَجْوَدُ وَ أَکْرَمُ وَ أَوْلَى بِمِثْلِ مَا فَعَلْتَهُ مِنَ الْمُسَامَحَهِ وَ التَّکَرُّمِ فَأَنَا أَقْضِیکَ الْیَوْمَ عَلَى حَقٍّ وَعَدْتُکَ بِهِ وَ أَزِیدُکَ مِنْ فَضْلِیَ الْوَاسِعِ وَ لَا أَسْتَقْصِی عَلَیْکَ فِی تَقْصِیرِکَ فِی بَعْضِ حُقُوقِی قَالَ فَیُلْحِقُهُ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَصْحَابِهِ وَ یَجْعَلُونَهُ مِنْ خِیَارِ شِیعَتِهِمْ‏.(بحار الأنوار ج‏۷۱ ص ۲۲۷)

    …  و هیچ بنده‌­ای نیست که خود را وادارد به ادای حقوق برادرانش، و تا بتواند، آنها را بپردازد، و هر چه در امکان دارد به آنها بدهد، و از آنها راضی باشد که از او درگذرند، و خرده بر آنها نگیرد، و از لغزش‌های آنان درباره خود، چشم بپوشد، مگر کسی که خدای عزیز و بلندمرتبه در روز قیامت به او می‌فرماید: ای بنده من! حقوق برادرانت را پرداختی و بر آنها خرده نگرفتی در آنچه از آنها طلبکار بودی، و من بخشنده‌تر و کریم­‌تر و سزاوارترم به اینکه مانند کار تو را، از مسامحه و بزرگ ­منشی، انجام بدهم؛ و من امروز حقی را که به تو وعده دادم، می‌پردازم، و از فضل واسع خود بر آن می‌افزایم، و بر تو خرده نمی­‌گیرم در تقصیر پاره ای از حقوق خودم؛ و او را به محمد و خاندانش برساند و آنها هم او را از زمره‌ی شیعیان خوب خود درآورند.

     

    ۵- پرداختن بدهی مؤمن

    بنگرید به: آثار رعایت حقوق مؤمنین و نیکی به آنان  در دنیا و آخرت

     

    ۶- آثار عدم کمک به مؤمن در دنیا و آخرت

    اَلرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:‏‏ إِنَّ أَحَدَکُمْ لَیَدَعُ مِنْ حُقُوقِ أَخِیهِ شَیْئاً فَیُطَالِبُهُ بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فَیَقْضِی لَهُ وَ عَلَیْهِ. (بحار الأنوار ج‏۷۱ ص ۲۳۶)

    همانا هر کدام از شما که از حقوق برادرش چیزی کم ­گذارد و اداء نکند، در روز قیامت از او مطالبه  شود و به نفع او، یا بر علیه او، قضاوت و حکم صادر ­گردد.

     

    ۷- بزرگداشت دین یعنی بزرگداشت مؤمن

    أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: مَنْ عَظَّمَ دِینَ اللَّهِ عَظَّمَ حَقَّ إِخْوَانِهِ وَ مَنِ اسْتَخَفَّ بِدِینِهِ اسْتَخَفَّ بِإِخْوَانِهِ. (بحار الأنوار ج‏۷۱ ص۲۸۷)

    هر که دین خدا را ارج نهد، براى حقوق برادران خود نیز ارج قایل باشد و هرکه دین خدا را خفیف شمارد، به برادران خود نیز اهمیّتى ندهد .

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

    برای ارسال دیدگاه شما باید وارد سایت شوید.