عناوین موضوعات
اهمیت احترام به سالمند و بزرگسال
أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: إنَّ رَسُولَ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) خَطَبَنا ذاتَ یَومٍ فَقال: … وَ قِّرُوا کِبارَکُمْ وَ ارْحَمُوا صِغارَکُمْ وَ صِـلُـوا اَرْحـامَـکُمْ … (بحار الأنوار ج۹۳ ص ۳۵۷)
روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای ما خطبه (جمعه آخر ماه شعبان در فضیلت ماه مبارک رمضان) خواند و فرمود: … به بزرگترهایتان احترام بگذارید و با کوچکترها مهربان باشید و صله رحم کنید…
أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: وَقِّروا کِبارَکُم یُوَقِّرکُم صِغارُکُم. (غرر الحکم ص۷۲۵)
پیرانتان را حرمت نهید تا کودکانتان شما را حرمت نهند .
أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: وَقَارُ الشَّیْبِ نُورٌ وَ زِینَهٌ. (عیون الحکم ص ۵۰۳)
وقار پیر، روشنایى و زیور است .
أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: وَقَارُ الشَّیْبِ أَحَبُ إِلَیَ مِنْ نَضَارَهِ الشَّبَابِ. (عیون الحکم ص ۵۰۴)
سنگینی و وقار پیری برای من دوست داشتنیتر از طراوت جوانی است.
الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: ثَلَاثَهٌ لَا یَجْهَلُ حَقَّهُمْ إِلَّا مُنَافِقٌ مَعْرُوفُ النِّفَاقِ ذُو الشَّیْبَهِ فِی الْإِسْلَامِ وَ حَامِلُ الْقُرْآنِ وَ الْإِمَامُ الْعَادِلُ. (کافی ج ۲ ص ۶۵۸)
سه کسند که حق آنها را نادیده نمیگیرد، جز شخص منافقى که به نفاق معروف است: کسى که مویش را در اسلام سفید کرده، آن که قرآن را حفظ کرده است و پیشواى عادل.
الرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: أَ لَا أُنَبِّئُکُمْ بِخِیارِکُمْ قَالُوا بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَطْوَلُکُمْ أَعْمَاراً إِذَا سُدِّدُوا. (مشکاه الأنوار ص ۱۶۸)
آیا شما را از نیکانتان خبر ندهم؟ عرض کردند: بلی ای رسول خدا (صلی الله علیه وآله). حضرت فرمود: آنها کسانى هستند که عمر طولانى داشته باشند، البته اگر راه آنها درست باشد.
أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: لَا تَنْتِفُوا الشَّیْبَ فَإِنَّهُ نُورُ الْمُسْلِمِ وَ مَنْ شَابَ شَیْبَهً فِی الْإِسْلَامِ کَانَ لَهُ نُوراً یَوْمَ الْقِیَامَهِ. (بحار الأنوار ج۷۳ ص ۱۰۶ )
موی سپید را نَکَنید که نور مسلمان است. و هر که مو در اسلام سپید کند، در قیامت نور او باشد.
الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَنَظَرَ إِلَى الشَّیْبِ فِی لِحْیَتِهِ فَقَالَ النَّبِیُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) نُورٌ. مَنْ شَابَ شَیْبَهً فِی الْإِسْلَامِ کَانَتْ لَهُ نُوراً یَوْمَ الْقِیَامَهِ. (بحار الأنوار ج۷۳ ص ۱۰۷)
مردی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) به سفیدی در ریشش نگاه کرد و فرمود: نور است، هر کس ریش خود را در راه اسلام سفید کند، برایش در قیامت نور خواهد بود.
الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: مَا رَأَیْتُ شَیْئاً أَسْرَعَ إِلَى شَیْءٍ مِنَ الشَّیْبِ إِلَى الْمُؤْمِنِ وَ إِنَّهُ وَقَارٌ لِلْمُؤْمِنِ فِی الدُّنْیَا وَ نُورٌ سَاطِعٌ یَوْمَ الْقِیَامَهِ بِهِ وَقَّرَ اللَّهُ تَعَالَى خَلِیلَهُ إِبْرَاهِیمَ عَلَیْهِ السَّلَام فَقَالَ مَا هَذَا یَا رَبِّ قَالَ لَهُ هَذَا وَقَارٌ فَقَالَ یَا رَبِّ زِدْنِی وَقَاراً. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عَلَیْهِ السَّلَامُ) فَمِنْ إِجْلَالِ اللَّهِ إِجْلَالُ شَیْبَهِ الْمُؤْمِنِ. (بحار الأنوار ج۷۳ ص ۱۰۸)
چیزی را ندیدم شتابانتر به چیزی از سپیدی مو به سوی مؤمن، و همانا آن وقار مؤمن است در دنیا و نوری درخشان در روز قیامت. خدای متعال خلیلش ابراهیم (علیه السلام) را به وسیلهی آن با وقار کرد و او گفت: پروردگارا! این چیست؟ به اوفرمود: این وقار است!. پس گفت: پروردگارا! به وقارم بیفزا! و امام صادق (علیه السّلام) فرمود: پس بزرگداشت موی سپید مؤمن، از بزرگداشت خدا است.
الرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِنِّی لَأَسْتَحْیِی مِنْ عَبْدِی وَ أَمَتِی یَشِیبَانِ فِی الْإِسْلَامِ ثُمَّ أُعَذِّبُهُمَا. (بحار الأنوار ج۷۲ ص ۱۳۷)
(خدا فرموده است:) من از بنده و کنیز خود شرم دارم که او را عذاب کنم، با اینکه مویش را در اسلام سپید کرده است.
أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: کَفَى بِالشَّیْبِ نَذِیراً. (عیون الحکم ص۳۸۶)
موى سفیدِ پیرى، برای ترسیدن(از مرگ) کافی است.
الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامِ: مَا مَشَى الْحُسَیْنُ (عَلَیْهِ السَّلَام) بَیْنَ یَدَیِ الْحَسَنِ (عَلَیْهِ السَّلَام) قَطُّ وَ لَا بَدَرَهُ بِمَنْطِقٍ إِذَا اجْتَمَعَا تَعْظِیماً لَهُ. (مشکاه الأنوار ص ۱۷۰)
امام حسین (علیه السّلام) هرگز جلوتر از امام حسن (علیه السّلام) راه نمیرفت و هنگامی که با هم بودند، در سخن گفتن (در بین جمع) از امام حسن (علیه السلام) پیشی نمیگرفت.
الرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: الشّیخُ فی اَهْلِهِ کالنّبیِ فی اُمّتهِ. (بحارالانوار ج۷۲ ص۱۳۷)
پیرمرد در میان خانوادهاش، همچون یک «پیامبر» در میان امتش است.
الرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: بَجِّلُوا الْمَشَایِخَ فَإِنَّ تَبْجِیلَ الْمَشَایِخِ مِنْ إِجْلَالِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ لَمْ یُبَجِّلْهُمْ فَلَیْسَ مِنَّا. (مشکاه الأنوار ص ۱۶۸)
بزرگان و مشایخ را احترام کنید؛ زیرا تعظیم مشایخ احترام به خدای عزیز و بلندمرتبه است و هر کس بزرگان را احترام نکند، از ما نیست.
اَلسّجادُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: … وَ حَقُ الْکَبِیرِ تَوْقِیرُهُ لِسِنِّهِ … (بحار الأنوار ج۷۱ ص ۹)
… و حق بزرگتر این است که او را به خاطر سن بیشترش احترام کنی …
آداب احترام به سالمند و بزرگسال
الرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إذا أتاکُم کَریمُ قَومٍ فَأَکرِموهُ . (کافى ج ۲ ص ۶۵۹)
هرگاه بزرگ قومى بر شما وارد شد، گرامىاش بدارید .
الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: جَاءَ رَجُلَانِ إِلَى النَّبِیِّ شَیْخٌ وَ شَابٌّ فَتَکَلَّمَ الشَّابُّ قَبْلَ الشَّیْخِ فَقَالَ النَّبِیُّ الْکَبِیرُ الْکَبِیرُ. (مشکاه الأنوار ص ۱۶۸)
دو نفر خدمت حضرت رسول (صلى اللَّه علیه و آله) آمدند. یکى پیرمرد و دیگرى جوان بود. جوان قبل از پیر به سخن آمد. رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله) فرمود: اول بزرگ! بزرگ!
اَلحُسینُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ… مَجْلِسُهُ مَجْلِسُ حِلْمٍ وَ حَیَاءٍ وَ صَبْرٍ وَ أَمَانَهٍ لَا تُرْفَعُ فِیهِ الْأَصْوَاتُ وَ لَا یُوهَنُ فِیهِ الْحُرَمُ وَ لَا تُنْثَى فَلَتَاتُهُ مُتَعَادِلُونَ مُتَفَاضِلُونَ فِیهِ بِالتَّقْوَى مُتَواضِعُونَ یُوَقِّرُونَ فِیهِ الْکَبِیرَ وَ یَرْحَمُونَ فِیهِ الصَّغِیرَ وَ یُؤْثِرُونَ ذَا الْحَاجَهِ وَ یَحْفَظُونَ أَوْ قَالَ یَحُوطُونَ الْغَرِیبَ … (عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۳۱۸)
پیامبر (صلی الله علیه و آله) چنین بودند: … مجلس او مجلس حلم و شرم و صبر و امانت بود، در مجلسِ وى صداها بلند نمیگشت و حرمت کسى هتک و توهینى نمیشد و لغزشهاى کسى آشکار نمیگشت. مجلسیان او همگى در حد تعادل بوده تقوى را رعایت کرده، فروتنى پیشه میکردند. بزرگان احترام مىشدند و کوچکترها مورد رحمت و شفقت قرار مىگرفتند و حاجتمندان را بر خود ترجیح میدادند و بیگانگان را پاس مىداشتند…
الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: عَظِّمُوا کِبَارَکُمْ وَ صِلُوا أَرْحَامَکُمْ وَ لَیْسَ تَصِلُونَهُمْ بِشَیْءٍ أَفْضَلَ مِنْ کَفِّ الْأَذَى عَنْهُمْ. (کافی ج۲ ص ۱۶۵)
پیران و بزرگان خویش را تعظیم کنید و بزرگ دارید، و با خویشان صله کنید و هیچ صله رحمی بهتر از آزار نرساندن به آنها نیست.
فِیمَا أَوْصَى بِهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) عِنْدَ وَفَاتِهِ: وَ ارْحَمْ مِنْ أَهْلِکَ الصَّغِیرَ وَ وَقِّرِ مِنْهُمُ الْکَبِیرَ.(بحار الأنوار ج۷۲ ص ۱۳۶ )
در وصیت امیرمؤمنان (علیه السلام) هنگام مرگ آمده است: و به خردسالان خاندانت مهرورز، و سالمندشان را احترام کن.
آثار احترام به سالمند و بزرگسال
الرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِنَّ اللَّهَ لَیَسْتَحِی أَنْ یُعَذِّبَ الشَّیْخَ الْکَبِیرَ. (مشکاه الأنوار ص ۱۶۸)
خداوند شرم دارد از اینکه پیرمردى را عذاب کند.
الرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِذَا بَلَغَ الْمَرْءُ أَرْبَعِینَ سَنَهً آمَنَهُ اللَّهُ مِنَ الْأَدْوَاءِ الثَّلَاثَهِ مِنَ الْجُنُونِ وَ الْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ فَإِذَا بَلَغَ الْخَمْسِینَ خَفَّفَ اللَّهُ عَلَیْهِ حِسَابَهُ فَإِذَا بَلَغَ السِّتِّینَ رَزَقَهُ اللَّهُ الْإِنَابَهَ إِلَیْهِ فَإِذَا بَلَغَ السَّبْعِینَ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ أَهْلُ السَّمَاءِ فَإِذَا بَلَغَ الثَّمَانِینَ أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِإِثْبَاتِ حَسَنَاتِهِ وَ إِلْقَاءِ سَیِّئَاتِهِ فَإِذَا بَلَغَ التِّسْعِینَ غَفَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ کُتِبَ أَسِیرَ اللَّهِ فِی الْأَرْضِ. (مشکاه الأنوار ص ۱۶۹)
هر گاه مرد به سن چهل رسید، خداوند او را از سه مرض مصون مىدارد: جنون، جذام و برص. و هر گاه به پنجاه رسید، حساب او را سبک مىکند. هر گاه به شصت رسید، توفیق توبه به او مىدهد. هر گاه به هفتاد رسید، اهل زمین و آسمان او را دوست مىدارند. هر گاه به هشتاد رسید، خداوند گناهان او را محو مىکند و حسنات وى را ثابت میکند. و هر گاه به نود رسید، گناهان گذشته و آینده او را عفو مىکند.
الرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِنَّ اللَّهَ لَیُکْرِمُ أَبْنَاءَ السَّبْعِینَ وَ یَسْتَحِی مِنْ أَبْنَاءِ الثَّمَانِینَ أَنْ یُعَذِّبَهُمْ. (مشکاه الأنوار ص ۱۶۹)
خداوند کسانى را که به سن هفتاد برسند مورد احترام قرار مىدهد، و از هشتاد سالهها شرم دارد که آنها را عذاب کند.
الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: یُؤْتَى بِالشَّیْخِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فَیُدْفَعُ إِلَیْهِ کِتَابُهُ ظَاهِرُهُ مِمَّا یَلِی النَّاسَ لَا یَرَى إِلَّا مَسَاوِئَ فَیَطُولُ ذَلِکَ عَلَیْهِ فَیَقُولُ یَا رَبِّ أَ تَأْمُرُنِی إِلَى النَّارِ فَیَقُولُ الْجَبَّارُ جَلَّ جَلَالُهُ یَا شَیْخُ إِنِّی أَسْتَحِی أَنْ أُعَذِّبَکَ وَ قَدْ کُنْتَ تُصَلِّی فِی دَارِ الدُّنْیَا اذْهَبُوا بِعَبْدِی إِلَى الْجَنَّهِ. (مشکاه الأنوار ص ۱۷۰)
پیرمردی را روز قیامت بیاورند و نامۀ عملش را به دستش دهند،به طورى که پشت نامه به سوى مردم باشد، جز بدى و گناه نبیند، و ببیند که این نامه بس طولانى است. عرض میکند:پروردگارا! آیا دستور میدهى که داخل آتش روم؟ خداوند جبّار که بلندمرتبه است جلالت او، مىفرماید: اى پیرمرد! من شرم دارم که تو را عذاب کنم، در حالى که تو در دنیا همواره برایم نماز مىخواندى. بندهی مرا به بهشت ببرید!
الرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَنْ وَقَّرَ ذَا شَیْبَهٍ فِی الْإِسْلَامِ آمَنَهُ اللَّهُ مِنْ فَزَعِ یَوْمِ الْقِیَامَهِ. (بحار الأنوار ج۷ ص ۳۰۲)
هر کس مسلمان بزرگسالی را گرامی دارد، خداوند او را در قیامت از سختیها و مشکلات در أمان دارد.
الرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: الْبَرَکَهُ مَعَ أَکَابِرِکُمْ. (بحار الأنوار ج۷۲ ص ۱۳۷)
برکت و خیر ماندگار، همراه بزرگترهای شماست.
الرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَنْ عَرَفَ فَضْلَ شَیْخٍ کَبِیرٍ فَوَقَّرَهُ لِسِنِّهِ آمَنَهُ اللَّهُ مِنْ فَزَعِ یَوْمِ الْقِیَامَهِ. (بحار الأنوار ج۷۲ ص ۱۳۷)
هر کس فضلِ پیرمرد را بشناسد و برای سنش به او احترام کند، خدا او را از هراس روز قیامت در امان میدارد.
الرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَا أَکْرَمَ شَابٌّ شَیْخاً إِلَّا قَضَى اللَّهُ لَهُ عِنْدَ سِنِّهِ مَنْ یُکْرِمُهُ. (بحار الأنوار ج۷۲ ص ۱۳۷)
هیچ جوانی پیری را گرامی ندارد، جز آن که خدا مقدّر کند برایش کسی را که در سن او برسد، او را گرامی دارد.
أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: وَ قِّرُوا کِبَارَکُمْ یُوَقِّرْکُمْ صِغَارُکُمْ. (عیون الحکم ص ۵۰۴)
به پیران و بزرگانتان احترام بگذارید تا کوچکترها به شما احترام گذارند.
الرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مِنْ إِجْلَالِ اللَّهِ إِجْلَالُ ذِی الشَّیْبَهِ الْمُسْلِمِ. (کافی ج۲ ص ۱۶۵)
از نشانههاى تجلیل از خداى عزیز و بلندمرتبه، تجلیل و بزرگداشت مسلمانى است که [در اثر پیرى] داراى موى سفید باشد.
الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُوَقِّرْ کَبِیرَنَا وَ یَرْحَمْ صَغِیرَنَا. (کافی ج۲ ص ۱۶۵)
از ما نیست هر که بزرگسالان ما را حرمت ننهد و با خردسالان ما مهربان نباشد.
آثار بی احترامی به سالمندان
الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: وَ مَنِ اسْتَخَفَّ بِمُؤْمِنٍ ذِی شَیْبَهٍ أَرْسَلَ اللَّهُ إِلَیْهِ مَنْ یَسْتَخِفُّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ. (کافی ج۲ ص ۶۵۸)
و هر کسى که مؤمن پیر را سبک شمارد ،خدا کسى را به سوى او فرستد تا پیش از مرگش او را سبک شمارد.
سالمندانِ ریاکار!
الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: یَا صَاحِبَ الشَّعْرِ الْأَبْیَضِ وَ الْقَلْبِ الْأَسْوَدِ أَمَامَکَ النَّارُ وَ خَلْفَکَ مَلَکُ الْمَوْتِ فَمَا ذَا تُرِیدُ أَنْ تَعْمَلَ کُنْتَ صَبِیّاً وَ کُنْتَ جَاهِلًا وَ کُنْتَ شَابّاً وَ کُنْتَ فَاسِقاً وَ کُنْتَ شَیْخاً وَ کُنْتَ مُرَائِیاً فَأَیْنَ أَنْتَ وَ أَیْنَ عَمَلُکَ. (مشکاه الأنوار ص ۱۶۹)
اى صاحب موى سفید و دل سیاه! آتش در مقابل دارى و ملک الموت پشت سرت هست! چه مىخواهى بکنى؟ کودک بودى نادان بودى. جوان بودى فاسق بودى. پیرمرد بودى، ریاکار بودى. کجا هستى و عملت چیست؟
فواید سالمندان
أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: رَأْیُ الشَّیْخِ أَحَبُ إِلَیَ مِنْ جَلَدِ الْغُلَامِ. (نهج البلاغه حکمت ۸۶)
اندیشهی پیر در نزد من، از دلیری و رشادت جوان محبوبتر است.
احترام به پدر و مادر سالمند
اَللهُ تَعالی: وَ قَضَىٰ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَ لَا تَنْهَرْهُمَا وَ قُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیمًاً. (اسراء/۲۳)
و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر [خود] احسان کنید. اگر یکى از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سالخوردگى رسیدند به آنها [حتى] «اوف» هم مگو و به آنان پَرخاش مکن و با آنها سخنى شایسته بگوى.
اَللهُ تَعالی: وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانِی صَغِیراً (اسراء/۲۴)
و پر و بال تواضع خویش را از روى محبّت و لطف، در برابر آنان فرود آر و بگو: پروردگارا! همانگونه که آنها مرا در کودکى تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرارده.
أَبِی وَلَّادٍ الْحَنَّاطِ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ { وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً.} (بقره / ۸۳) مَا هَذَا الْإِحْسَانُ فَقَالَ الْإِحْسَانُ أَنْ تُحْسِنَ صُحْبَتَهُمَا وَ أَنْ لَا تُکَلِّفَهُمَا أَنْ یَسْأَلَاکَ شَیْئاً مِمَّا یَحْتَاجَانِ إِلَیْهِ وَ إِنْ کَانَا مُسْتَغْنِیَیْنِ أَ لَیْسَ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ { لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ.} (آل عمران/ ۹۲) قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَام) وَ أَمَّا قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: { إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما.} (أسرى/ ۲۳) قَالَ إِنْ أَضْجَرَاکَ فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَ لَا تَنْهَرْهُمَا إِنْ ضَرَبَاکَ قَالَ{ وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کَرِیماً .} (أسرى/۲۳) قَالَ إِنْ ضَرَبَاکَ فَقُلْ لَهُمَا غَفَرَ اللَّهُ لَکُمَا فَذَلِکَ مِنْکَ قَوْلٌ کَرِیمٌ قَالَ { وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ.} (أسرى/۲۳) قَالَ لَا تَمْلَ عَیْنَیْکَ مِنَ النَّظَرِ إِلَیْهِمَا إِلَّا بِرَحْمَهٍ وَ رِقَّهٍ وَ لَا تَرْفَعْ صَوْتَکَ فَوْقَ أَصْوَاتِهِمَا وَ لَا یَدَکَ فَوْقَ أَیْدِیهِمَا وَ لَا تَقَدَّمْ قُدَّامَهُمَا. (بحار الأنوار ج۷۱ ص ۳۹ )
ابی ولاد الحناط: پرسیدم از امام صادق (علیه السلام) درباره قول خدای عزیز و بلندمرتبه : {به پدر و مادر احسان کنید.} و اینکه این احسان چیست؟ پاسخ فرمود: رفتارت را با آنها نیکو کنی و اینکه آنان را به تکلف نیندازی تا از تو آنچه را که به آن نیاز دارند، بخواهند، اگرچه ثروتمند باشند. آیا چنین نیست که خدای عزیز و بلندمرتبه میفرماید: {هرگز به نیکوکاری نرسید تا انفاق کنید از آنچه که دوست دارید.}
آن گاه حضرت فرمود: اگر یکى از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سالخوردگى رسیدند، به آنها [حتى] «اوف» مگو و به آنان پَرخاش مکن.
و فرمود: اگر تو را دلتنگ کردند به آنها «اوف» مگو. و اگر تو را زدند، به آنان پَرخاش مکن. فرمود: {و به ایشان گفتاری محترمانه بگو.} فرمود: اگر تو را زدند، به آنها بگو: خدا بیامرزدتان! این است گفتار محترمانه تو. و فرمود: { و با مهرورزی در برابر آنها، فروتن باش.} و فرمود: به آنها خیره مشو! مگر به مهربانی و دلسوزی، و بر آنها بانگ مزن و دست بالای دستشان بر نیاور و از آنها گام پیش نگذار.
زَکَرِیَّا بْنِ إِبْرَاهِیمَ: کُنْتُ نَصْرَانِیّاً فَأَسْلَمْتُ وَ حَجَجْتُ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) فَقُلْتُ إِنِّی کُنْتُ عَلَى النَّصْرَانِیَّهِ وَ إِنِّی أَسْلَمْتُ فَقَالَ وَ أَیَّ شَیْءٍ رَأَیْتَ فِی الْإِسْلَامِ قُلْتُ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ: { ما کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتابُ وَ لَا الْإِیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشاءُ.} (الشورى/ ۵۲) فَقَالَ لَقَدْ هَدَاکَ اللَّهُ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ اهْدِهِ ثَلَاثاً سَلْ عَمَّا شِئْتَ یَا بُنَیَّ فَقُلْتُ إِنَّ أَبِی وَ أُمِّی عَلَى النَّصْرَانِیَّهِ وَ أَهْلَ بَیْتِی وَ أُمِّی مَکْفُوفَهُ الْبَصَرِ فَأَکُونُ مَعَهُمْ وَ آکُلُ فِی آنِیَتِهِمْ فَقَالَ یَأْکُلُونَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ فَقُلْتُ لَا وَ لَا یَمَسُّونَهُ فَقَالَ لَا بَأْسَ فَانْظُرْ أُمَّکَ فَبَرَّهَا فَإِذَا مَاتَتْ فَلَا تَکِلْهَا إِلَى غَیْرِکَ کُنْ أَنْتَ الَّذِی تَقُومُ بِشَأْنِهَا وَ لَا تُخْبِرَنَّ أَحَداً أَنَّکَ أَتَیْتَنِی حَتَّى تَأْتِیَنِی بِمِنًى إِنْ شَاءَ اللَّهُ قَالَ فَأَتَیْتُهُ بِمِنًى وَ النَّاسُ حَوْلَهُ کَأَنَّهُ مُعَلِّمُ صِبْیَانٍ هَذَا یَسْأَلُهُ وَ هَذَا یَسْأَلُهُ فَلَمَّا قَدِمْتُ الْکُوفَهَ أَلْطَفْتُ لِأُمِّی وَ کُنْتُ أُطْعِمُهَا وَ أَفْلِی ثَوْبَهَا وَ رَأْسَهَا وَ أَخْدُمُهَا فَقَالَتْ لِی یَا بُنَیَّ مَا کُنْتَ تَصْنَعُ بِی هَذَا وَ أَنْتَ عَلَى دِینِی فَمَا الَّذِی أَرَى مِنْکَ مُنْذُ هَاجَرْتَ فَدَخَلْتَ فِی الْحَنِیفِیَّهِ فَقُلْتُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ نَبِیِّنَا أَمَرَنِی بِهَذَا فَقَالَتْ هَذَا الرَّجُلُ هُوَ نَبِیٌّ فَقُلْتُ لَا وَ لَکِنَّهُ ابْنُ نَبِیٍّ فَقَالَتْ یَا بُنَیَّ هَذَا نَبِیٌّ إِنَّ هَذِهِ وَصَایَا الْأَنْبِیَاءِ فَقُلْتُ یَا أُمَّهْ إِنَّهُ لَیْسَ یَکُونُ بَعْدَ نَبِیِّنَا نَبِیٌّ وَ لَکِنَّهُ ابْنُهُ فَقَالَتْ یَا بُنَیَّ دِینُکَ خَیْرُ دِینٍ اعْرِضْهُ عَلَیَّ فَعَرَضْتُهُ عَلَیْهَا فَدَخَلَتْ فِی الْإِسْلَامِ وَ عَلَّمْتُهَا فَصَلَّتِ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ وَ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَهَ ثُمَّ عَرَضَ لَهَا عَارِضٌ فِی اللَّیْلِ فَقَالَتْ یَا بُنَیَّ أَعِدْ عَلَیَّ مَا عَلَّمْتَنِی فَأَعَدْتُهُ عَلَیْهَا فَأَقَرَّتْ بِهِ وَ مَاتَتْ فَلَمَّا أَصْبَحَتْ کَانَ الْمُسْلِمُونَ الَّذِینَ غَسَّلُوهَا وَ کُنْتُ أَنَا الَّذِی صَلَّیْتُ عَلَیْهَا وَ نَزَلْتُ فِی قَبْرِهَا. (بحار الأنوار ج۷۱ ص ۵۳)
زکریا بن ابراهیم: من نصرانى بودم و مسلمان شدم و حج گزاردم. سپس خدمت امام صادق (علیه السّلام) رسیدم و عرض کردم:من نصرانى بودم و مسلمان شدم. فرمود: از اسلام چه دیدى؟گفتم:قول خدای عزیز و بلندمرتبه: { نمىدانستى کتاب و ایمان چیست، ولى ما آن را نورى قرار دادیم که هر که را بخواهیم بدان هدایت کنیم.} حضرت فرمود: محقّقا خدا تو را هدایت فرموده است. آن گاه سه مرتبه فرمود: خدایا! هدایتش فرما. پسر جان! هر چه خواهى بپرس. عرض کردم: پدر و مادر و خانوادۀ من نصرانى هستند و مادرم نابیناست. آیا من با آنها باشم و در ظرف آنها غذا بخورم؟ فرمود: آنها گوشت خوک مى خورند؟ عرض کردم: نه. با آن تماس هم نمى گیرند. فرمود: مانعى ندارد. مواظب مادرت باش و با او خوشرفتارى کن،و چون فوت کرد، او را به دیگرى وامگذار. خودت به کارش اقدام کن و به کسى نگو که نزد من آمده اى تا در مِنا پیش من آیى.ان شاء اللّٰه.
زکریا گوید:من در مِنا خدمت حضرت رفتم، در حالى که مردم گردش را گرفته بودند، و او مانند معلم کودکان بود که گاهى این و گاهى آن از او سؤال مىکرد.سپس چون به کوفه رفتم، نسبت به مادرم مهربانى کردم، و خودم به او غذا مىدادم و جامه و سرش را از آلودگی پاک مىکردم و خدمتگزارش بودم. مادرم به من گفت:پسر جان! تو زمانى که دین مرا داشتى با من چنین رفتارى نمى کردى! این چه رفتاری است که از تو مى بینم از زمانى که از دین ما رفتهاى و به دین حنفیه گرویدهاى؟ به مادرم گفتم:مردى از فرزندان پیغمبر ما به من چنین دستور داده است.مادرم گفت: آن مرد پیغمبر است؟ گفتم: نه، بلکه پسر یکى از پیغمبرانست. مادرم گفت: پسر جان! این مرد پیغمبر است. زیرا دستورى که به تو داده، از سفارشات پیغمبران است. گفتم: مادر، بعد از پیغمبرِ ما پیغمبرى نباشد و او پسر پیغمبر است. مادرم گفت: دین تو بهترین دین است. آن را بر من عرضه کن. من به او عرضه داشتم و او مسلمان شد! و من هم نماز را به او آموختم. او هم نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را خواند. در شب، بیمارى بر او غلبه یافت و به من گفت: پسر جان! آنچه به من آموختى، دوباره به من بیاموز. من آنها را تکرار کردم. مادرم اقرار کرد و از دنیا رفت. چون صبح شد، مسلمانها غسلش دادند و کفنش کردند و خودم بر او نماز خواندم و در قبرش گذاشتم.
إِبْرَاهِیمَ بْنِ شُعَیْبٍ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) إِنَ أَبِی قَدْ کَبِرَ جِدّاً وَ ضَعُفَ فَنَحْنُ نَحْمِلُهُ إِذَا أَرَادَ الْحَاجَهَ فَقَالَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَلِیَ ذَلِکَ مِنْهُ فَافْعَلْ وَ لَقِّمْهُ بِیَدِکَ فَإِنَّهُ جُنَّهٌ لَکَ غَداً. (بحار الأنوار ج۷۱ ص ۵۶)
ابراهیم ابن شُعیب: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: من پدرى دارم که بسیار پیر و شکسته شده است. و ما او را براى انجام حاجت و کارهایش بر دوش و در بَغَل مىگیریم.
حضرت فرمود: تا جایى که توان دارى بر این کار ادامه بده! با دست خود برایش لقمه بگیر. همانا که براى فردایت سپرى (در برابر آتش جهنم) خواهد بود.
مسئولیت بزرگسالان
الرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِذَا بَلَغَ الرَّجُلُ أَرْبَعِینَ سَنَهً وَ لَمْ یَغْلِبْ خَیْرُهُ شَرَّهُ قَبَّلَ الشَّیْطَانُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ قَالَ هَذَا وَجْهٌ لَا یُفْلِحُ. (مشکاه الأنوار ص ۱۶۹)
فرمود: هر گاه فردى چهل ساله شود و خیرش بر شرش غالب نگردد، شیطان بر پیشانی او بوسه زند و گوید: این چهرهای است که رستگار نمىشود!
ثبت دیدگاه