آداب حج
چکیده:
آداب حج را از عهد حضرت آدم رعایت میکردند و تاکنون هم ادامه دارد. حج از ارکان پنجگانه دین است و برای کسی که توانایی و استطاعت جسمی و مالی دارد، انجام آن در ماه ذی حجه و در کشور عربستان در شهر مکه واجب خواهد بود و در این حکم مرد و زن یکسان هستند و این نوع حج تمتع نام دارد. البته نوع دیگر از حج، عُمره نام دارد که در ماههای دیگر انجام میشود و آسانتر از حج تمتع است. اما حج اقسام دیگری هم دارد. از حکمتهای حج اجتماع مسلمانان در یک مکان و آگاهی از دیانت و احوال یکدیگر و اظهار یکتا پرستی و توحید و همبستگی دینی است.
۱- معنی حج
حجّ به معنی قصد است. طبرسی فرماید: در لغت به معنی قصد پی در پی و در شریعت قصد خانه خداست برای عمل… {فَمَنْ حَجَ الْبَیْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ اَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما} «هر که بیت را قصد کند (عمل حجّ آورد) یا عمره انجام دهد بر او گناهی نیست که بر صفا و مروه طواف کند.»
۲- اعمال قبل از حج
۲-۱- آمادگى
اللهُ تَعالى: الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّهُ وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى وَ اتَّقُونِ یا أُولِی الْأَلْبابِ. (بقره / ۱۹۷)
حج، در ماههاى معیّنى است. پس هرکس در این [ماه] ها، حج را [بر خود] واجب گرداند، [بداند که] در اثناى حج، همبسترى و گناه و جدال [روا] نیست، و هر کار نیکى انجام مىدهید، خدا آن را مىداند. و براى خود، توشه برگیرید که در حقیقت، بهترین توشه، پرهیزگارى است. و اى خردمندان! از من، پروا کنید.
أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: إذا أرَدتُمُ الحَجَّ فَتَقَدَّموا فی شِرَى الحَوائِجِ بِبَعضِ ما یُقَوّیکُم عَلَى السَّفَرِ فَإِنَّ اللّهَ عزّ و جلّ یَقولُ: { وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّهً. } (توبه/ ۴۶). (بحار الأنوار ج ۱۰ ص۹۶ )
هرگاه خواستید به حج بروید، ابتدا برخى از آنچه شما را در سفر، تقویت مىکند، خریدارى کنید؛ چرا که خدای عزیز و بلندمرتبه مىفرماید: {اگر تصمیمِ بیرون رفتن داشتند، براى آن، امکانات فراهم مىکردند.}
اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: – لِعیسَى بنِ أبی مَنصورٍ- : یَا عِیسَى إِنِّی أُحِبُّ أَنْ یَرَاکَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیمَا بَیْنَ الْحَجِ إِلَى الْحَجِ وَ أَنْتَ تَتَهَیَّأُ لِلْحَجِّ. (کافی ج ۴ ص۲۸۱)
امام صادق (علیه السّلام) – به عیسى بن ابى منصور-: اى عیسى! دوست دارم که خداوندِ عزیز و بلند مرتبه تو را در فاصله بین دو حج، در حال آماده شدن براى حج ببیند.
اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: لَو أنَّ أحَدَکُم إذا رَبحَ الرِّبحَ أخَذَ مِنهُ الشَّیءَ فَعَزَلَهُ فَقالَ: هذا لِلحَجِّ و إذا رَبحَ أخَذَ مِنهُ و قالَ: هذا لِلحَجِّ جاءَ إبّانُ الحَجِّ و قَدِ اجتَمَعَت لَهُ نَفَقَهُ عَزمِ اللّهِ فَخَرَجَ و لکِنَّ أحَدَکُم یَربَحُ الرِّبحَ فَیُنفِقُهُ فَإِذا جاءَ إبّانُ الحَجِّ أرادَ أن یُخرِجَ ذلِکَ مِن رَأسِ مالِهِ فَیَشُقَّ عَلَیهِ. (کافی ج ۴ ص ۲۸۰)
هرگاه یکى از شما از سودى که مىبرَد، چیزى بردارد و کنار بگذارد و بگوید: ” این براى حج”، باز اگر سودى ببرد، مقدارى کنار بگذارد و بگوید: “این براى حج” و موسم حج که فرا برسد، نزد او خرجىِ سفر فراهم باشد، خدا هم براى او حج را مقدّر مىکند و او به حج مىرود. ولى برخى از شما، سودى که به دست آورده است، خرج مىکند و هنگام حج که مىرسد، مىخواهد هزینه سفر را از سرمایهاش بردارد، در نتیجه، برایش دشوار مىآید.
۲-۲- اخلاص
اَلرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: یَأتی عَلَى النّاسِ زَمانٌ یَکونُ فیهِ حَجُّ المُلوکِ نُزهَهً و حَجُّ الأَغنِیاءِ تِجارَهً، و حَجُّ المَساکینِ مَسأَلَهً. (وسائل الشیعه ج ۱۱ ص ۶۰ )
زمانى بر مردم خواهد آمد که حجِ زمامداران، تفریح است، حجِ ثروتمندان، تجارت است و حجِ فقیران، نیازخواهى است.
اَلْبَاقِرُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: إنَّ النَّبِیَّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) حَمَلَ جِهازَهُ عَلى راحِلَتِهِ قالَ: هذِهِ حَجَّهٌ لا رِیاءَ فیها و لا سُمعَهَ. (بحار الأنوار ج ۹۶ ص ۱۲۰)
پیامبر خدا، بار و وسایل خود را بر روى مَرکب نهاد و فرمود: این، حجّى است که در آن، ریا و خودنمایى نیست.
اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: الحَجُّ حَجّانِ: حَجٌّ لِلَّهِ و حَجٌّ لِلنّاسِ، فَمَن حَجَّ لِلَّهِ کانَ ثَوابُهُ عَلَى اللّهِ الجَنَّهَ، و مَن حَجَّ لِلنّاسِ کانَ ثَوابُهُ عَلَى النّاسِ یَومَ القِیامَهِ. (بحار الأنوار ج ۹۶ ص ۲۴)
حج، دو گونه است: حجّى براى خداست و حجّى براى مردم. پس کسى که براى خدا حج بگزارد، خداوند، پاداش او را بهشت قرار مىدهد، و کسى که براى مردم حج کند، در قیامت، پاداش او بر عهدهی مردم است.
۲-۳- شتاب
اَلرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَن أرادَ الحَجَّ فَلیَتَعَجَّل، فَإِنَّهُ قَد یَمرِضُ المَریضُ و تَضِلُّ الضّالَّهُ و تَعرِضُ الحاجَهُ. (عوالی اللآلی ج ۱ ص ۸۶)
هرکس مىخواهد به حج برود، پس بشتابد؛ چون شاید بیمار شود، راه را گم کند و یا کارى پیش آید.
۲-۴- یاد گرفتن مناسک حج
اللهُ تَعالى: رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّهً مُسْلِمَهً لَکَ وَ أَرِنا مَناسِکَنا وَ تُبْ عَلَیْنا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ. (بقره /۱۲۸)
پروردگارا! ما را تسلیم [فرمان] خود قرار ده و از نسل ما، امّتى فرمانبُردار خود [پدید آور] و آداب دینى ما را به ما نشان ده؛ و بر ما ببخشاى، که تویى توبه پذیرِ مهربان.
زُرارَه: قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) : جَعَلَنِیَ اللّهُ فِداکَ أسأَلُکَ فِی الحَجِّ مُنذُ أربَعینَ عامًا فَتُفتینی! فَقالَ: یا زُرارَهُ بَیتٌ یُحَجُّ قَبلَ آدَمَ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) بِأَلفَی عامٍ تُریدُ أن تَفنى مَسائِلُهُ فی أربَعینَ عامًا. (کتاب من لا یحضره الفقیه ج۲ ص۵۱۹)
زراره : به امام صادق (علیه السّلام) عرض کردم: فدایت شوم! چهل سال است که درباره حج از شما مىپرسم و به من، فتوا مىدهى! فرمود: اى زراره! خانهاى که از دو هزار سال پیش از آدم (علیه السّلام) حج [و زیارت] مىشده، مىخواهى مسائل آن، در چهل سال تمام شود؟
اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: إنَّما لَبَّى النَّبِیُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) عَلَى البَیداءِ لِأَنَّ النّاسَ لَم یَکونوا یَعرِفونَ التَّلبِیَهَ، فَأَحَبَّ أن یُعَلِّمَهُم کَیفَ التَّلبِیَهُ. (کافی ج ۴ ص ۳۳۴)
پیامبر (صلى الله علیه و آله) از این رو در صحرای بَیداء لبّیک گفت، چون مردم لبّیک گفتن را نمى دانستند. دوست داشت که چگونگىِ لبّیک گویى [و اعمال مربوط به آن ]را به آنان بیاموزد.
أبی حَنیفَهَ النُّعمانِ بنِ ثابِتٍ: لَو لا جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ ما عَلِمَ النّاسُ مَناسِکَ حَجِّهِم. (من لا یحضره الفقیه ج ۲ ص ۵۱۹)
ابو حنیفه نعمان بن ثابت: اگر جعفر بن محمّد (علیهما السّلام) نبود، مردم، مناسک حجّ خود را نمىدانستند.
۲-۵- حلال کردن مال
اَلرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَن تَجَهَّزَ و فی جَهازِهِ عَلَمٌ حَرامٌ لَم یَقبَلِ اللّهُ مِنهُ الحَجَّ. (بحار الأنوار ج ۹۶ ص ۱۲۰)
هرکس خود را براى سفر آماده سازد و در وسایلش [حتّى] پرچم حرامى باشد، خداوند، حجّش را نمىپذیرد.
الائمهُ عَلَیْهِم السَّلَامُ : مَن حَجَّ بِمالٍ حَرامٍ نودِیَ عِندَ التَّلبِیَهِ: لا لَبَّیکَ عَبدی وَ لا سَعدَیکَ. (کتاب من لا یحضره الفقیه ج ۲ ص ۳۱۷)
هرکس با مال غیرِ حلال به حج برود، هنگام لبّیک گفتن، خداوند مىفرماید: چه لبّیکى ای بنده من؟ و چه خوشامدى؟
اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: إذَا اکتَسَبَ الرَّجُلُ مالًا مِن غَیرِ حِلِّهِ، ثُمَّ حَجَّ فَلَبّى نودِیَ: لا لَبَّیکَ و لا سَعدَیکَ، و إن کانَ مِن حِلِّهِ فَلَبّى نودِیَ: لَبَّیکَ و سَعدَیکَ. (کافی ج ۵ ص ۱۲۴)
کسى که از راه غیرِ حلال، مالى به دست آورد، سپس حج برود و لبّیک (اجابت باد تو را) بگوید، ندا مىرسد که: چه لبّیکى؟ و چه خوشامدى؟ و اگر از راه حلال باشد، ندا مىرسد: اجابت باد تو را ، و خوشامدی.
اَلْکَاظِمُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: إنّا أهلُ بَیتٍ حَجُّ صَرورَتِنا و مُهورُ نِسائِنا و أکفانُنا مِن طَهورِ أموالِنا. (بحار الأنوار ج ۷۵ ص ۳۲۴)
اوّلین حجّ خاندان ما و مهریهی زنانمان و کفنهاى ما، از دارایى پاکیزهی ماست.
۲-۶- پاکیزگىِ رهتوشه
اَلرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: قَالَ مَا مِنْ نَفَقَهٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نَفَقَهِ قَصْدٍ وَ یُبْغِضُ الْإِسْرَافَ إِلَّا فِی الْحَجِ وَ الْعُمْرَهِ فَرَحِمَ اللَّهُ مُؤْمِناً کَسَبَ طَیِّباً وَ أَنْفَقَ مِنْ قَصْدٍ أَوْ قَدَّمَ فَضْلًا. (من لا یحضره الفقیه ج ۳ ص ۱۶۷)
هیچ خرجىاى نزد خداى عزیز و بلندمرتبه، محبوبتر از میانهروى در خرجى نیست و خداوند، از اسرافْ نفرت دارد، مگر در حج و عمره. پس رحمت خدا بر مؤمنى که مالِ پاکیزه به دست آورد و با میانهروى خرج کند، یا نیکى و احسانى را پیش فرستد!
اَلرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: کُلُّ نَعیمٍ مَسؤولٌ عَنهُ صاحِبُهُ، إلّا ما کانَ فی غَزوٍ أو حَجٍّ. (بحار الأنوار ج ۹۶ ص ۱۵)
از هر صاحب نعمتى، نسبت به آن نعمت، سؤال خواهد شد [که چگونه خرج کرده است]، مگر آنچه در جهاد یا حج، مصرف شود.
اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ) إذا سافَرَ إلى الحج و العُمرَهِ تَزَوَّدَ مِن أطیَبِ الزّادِ مِنَ اللَّوزِ وَ السُّکَّرِ وَ السَّویقِ المُحَمَّصِ وَ المُحَلّى. (بحار الأنوار ج ۷۳ ص ۲۷۰)
هرگاه امام زین العابدین (علیه السّلام) براى حج و عمره به سفر مکّه مىرفت، از بهترین رهتوشهها با خود برمىداشت، از بادام، شکر، و آردِ نرم و ترش و شیرین.
۲-۷- دعا هنگام عزیمت به سفر حج
اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: إذا خَرَجتَ مِن بَیتِکَ تُریدُ الحَجَّ و العُمرَهَ إن شاءَ اللّهُ فَادعُ دُعاءَ الفَرَجِ، و هُوَ: لا إلهَ إلَّا اللّهُ الحَلیمُ الکَریمُ، لا إلهَ إلَّا اللّهُ العَلِیُّ العَظیمُ، سُبحانَ اللّهِ رَبِّ السَّماواتِ السَّبعِ، و رَبِّ الأَرَضینَ السَّبعِ، و رَبِّ العَرشِ العَظیمِ، و الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمینَ.ثُمَّ قُل: اللَّهُمَّ کُن لی جارًا مِن کُلِّ جَبّارٍ عَنیدٍ، و مِن کُلِّ شَیطانٍ مَریدٍ.ثُمَّ قُل: بِسمِ اللّهِ دَخَلتُ، و بِسمِ اللّهِ خَرَجتُ، و فی سَبیلِ اللّهِ. اللَّهُمَّ إنّی اقَدِّمُ بَینَ یَدَی نِسیانی و عَجَلَتی بِسمِ اللّهِ و ما شاءَ اللّهُ فی سَفَری هذا، ذَکَرتُهُ أو نَسیتُهُ. اللَّهُمَّ أنتَ المُستَعانُ عَلَى الامورِ کُلِّها، و أنتَ الصّاحِبُ فِی السَّفَرِ و الخَلیفَهُ فِی الأَهلِ. اللَّهُمَّ هَوِّن عَلَینا سَفَرَنا، و اطوِ لَنَا الأَرضَ، و سَیِّرنا فیها بِطاعَتِکَ و طاعَهِ رَسولِکَ. اللَّهُمَّ أصلِح لَنا ظَهرَنا، و بارِک لَنا فیما رَزَقتَنا، و قِنا عَذابَ النّارِ. اللَّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِن وَعثاءِ السَّفَرِ، و کَآبَهِ المُنقَلَبِ، و سوءِ المَنظَرِ فِی الأَهلِ و المالِ و الوَلَدِ. اللَّهُمَّ أنتَ عَضُدی و ناصِری، بِکَ أحُلُّ و بِکَ أسیرُ. اللَّهُمَّ إنّی أسأَلُکَ فی سَفَری هذَا السُّرورَ و العَمَلَ بِما یُرضیکَ عَنّی.
اللَّهُمَّ اقطَع عَنّی بُعدَهُ و مَشَقَّتَهُ، و اصحَبنی فیهِ، و اخلُفنی فی أهلی بِخَیرٍ، و لا حَولَ و لا قُوَّهَ إلّا بِاللَّهِ. اللَّهُمَّ إنّی عَبدُکَ و هذا حُملانُکَ و الوَجهُ وَجهُکَ و السَّفَرُ إلَیکَ، و قَدِ اطَّلَعتَ عَلى ما لَم یَطَّلِع عَلَیهِ أحَدٌ، فَاجعَل سَفَری هذا کَفَّارَهً لِما قَبلَهُ مِن ذُنوبی، و کُن عَونًا لی عَلَیهِ، و اکفِنی وَعثَهُ و مَشَقَّتَهُ، و لَقِّنی مِنَ القَولِ و العَمَلِ رِضاکَ، فَإِنَّما أنَا عَبدُکَ و بِکَ و لَکَ… (کافی ج ۴ ص ۲۸۴)
هرگاه از خانهات به قصد سفر حج و عمره بیرون مىروى، دعاى فرج را بخوان، که چنین است: هیچ خدایى جز خداى بردبارِ بزرگوار نیست.
هیچ خدایى جز خداى والا و بزرگ نیست. منزّه است خداى آسمانهاى هفتگانه و زمینهاى هفتگانه و پروردگار بزرگِ عرش! و ستایش، مخصوص پروردگارِ جهانیان است.
سپس بگو: خدایا! پناه من باش در مقابلِ هر طغیانگرِ سرکش و هر شیطانِ نافرمان.
سپس بگو: به نام خدا، وارد شدم و به نام خدا و در راه خدا، خارج شدم.
پروردگارا! من،” بسم اللّه” و” ما شاء اللّه” را در مقابل فراموشى و شتابم در اینسفر، پیش مىآورم، چه به یاد داشته باشم و چه فراموش کنم.
خدایا! در همه کارها، تو یارىکنندهاى. تو، همراهِ مسافر و جانشین اویى در خانوادهاش. خدایا! سفرمان را آسان کن و زمین را زیرِ پایمان، درهم پیچ [که زود به مقصد برسیم] و سیرمان را در آن، همراه با طاعت خود و پیامبرت قرار ده.
خدایا! نسل ما را صالح گردان و در آنچه به ما روزى مىدهى، برکت قرار ده و ما را از عذاب آتش، نگه دار.
خدایا! از رنج سفر و بدْفرجامى و بدْمنظرى در خانواده و مال و فرزند، به تو پناه مىبرم.
خدایا! تو، بازو و یاور منى. به کمک تو فرود مىآیم و سفر مىکنم.
خدایا! در این سفر، انجام دادن آنچه را که تو بر من مىپسندى و شادى از آن را مىطلبم.
خدایا! رنج و دورى راه را بر من، قطع کن، همراه من باش و در خانوادهام به نیکى، جانشین من باش. و هیچ نیرویى، جز از تو نیست.
خدایا! من، بنده توام و اینها رهتوشه من است. مقصدم تویى و سفر، به سوى توست و تو از چیزى آگاهى که کسى از آن، آگاه نیست. پس سفرم را کفّاره گناهان گذشتهام قرار بده و در این سفر، یاورم باش و رنج و مشقّت سفر را آسان ساز و سخن و عملى را که رضاى توست، به من تلقین نما، که من، فقط بندهی تو و با تو و براى توام…
۳- وظایف حاجیان
۳-۱- خوش اخلاقی
اَلْبَاقِرُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: ما یُعبَأُ مَن یَسلُکُ هذَا الطَّریقَ إذا لَم یَکُن فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ: وَرَعٌ یَحجِزُهُ عَن مَعاصِی اللّهِ، و حِلمٌ یَملِکُ بِهِ غَضَبَهُ، و حُسنُ الصُّحبَهِ لِمَن صَحِبَهُ. (بحار الأنوار ج ۹۶ ص ۱۲۱)
چه بهره مىبرد کسى که این راه را مىپیماید، اگر این سه خصلت در او نباشد: پرهیزگارى، که او را از نافرمانىهاى خدا بازدارد؛ بردبارى، که به وسیلهی آن بر خشم خود مالک شود؛ و همراهىِ خوب با مصاحبان خود.
اَلْبَاقِرُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: ما یُعبَأُ بِمَن یَؤمُّ هذا البَیتَ إذا لَم یَکُن فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ: خُلُقٌ یُخالِقُ بِهِ مَن صَحِبَهُ، وَ حِلمٌ یَملِکُ بِهِ غَضَبَهُ، وَ وَرَعٌ یَحجُزُهُ عَن مَحارِمِ اللّهِ عزّ و جلّ. (کافی ج ۴ ص ۲۸۵)
هرکس آهنگ این خانه (کعبه) را داشته باشد و سه خصلت در او نباشد، چندان قابل اعتنا نیست: خویى که با آن، با همسفرش سازگارى کند؛ بردبارى، که خشمش را مهار کند؛ و پارسایى، که او را از حرامهاى خداى عزیز و بلندمرتبه باز دارد.
اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: اتَّقِ الْمُفَاخَرَهَ وَ عَلَیْکَ بِوَرَعٍ یَحْجُزُکَ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ { ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ.} (حجّ/ ۲۸). (کافی ج ۴ ص ۳۳۸)
از مفاخره بپرهیز و بر تو باد پرهیزگارى! که تو را از نافرمانىهاى خدا باز دارد. همانا خداى عزیز و بلندمرتبه مىفرماید: {پس آلودگى خود را وانهند و به نذرهاى خود، وفا کنند و بر گِرد خانهی کعبه طواف کنند.}
أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ {ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ.} (حج/ ۲) قَالَ هُوَ الْحُفُوفُ وَ الشَّعَثُ قَالَ وَ مِنَ التَّفَثِ أَنْ تَتَکَلَّمَ فِی إِحْرَامِکَ بِکَلَامٍ قَبِیحٍ فَإِذَا دَخَلْتَ مَکَّهَ فَطُفْتَ بِالْبَیْتِ وَ تَکَلَّمْتَ بِکَلَامٍ طَیِّبٍ کَانَ ذَلِکَ کَفَّارَتَهُ. (بحار الأنوار ج ۹۶ ص ۳۱۷)
امام صادق (علیه السلام) درباره این سخن خدای عزیز و بلندمرتبه: {سپس باید آلودگی خود را بزدایند.}، فرمود: تفث، پراکندگی و آشفتگی است. و فرمود: و سخن زشت گفتن در احرام نیز جزو آن است و زمانی که به مکه وارد شدی و به گرد کعبه طواف کردی و سخن نیکو بر زبان راندی، آن کفاره گناهت خواهد بود.
۳-۲- کمک به همراهان
إسماعیلِ الخَثعَمِیّ: قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): إنّا إذا قَدِمنا مَکَّهَ ذَهَبَ أصحابُنا یَطوفونَ و یَترُکونی أحفَظُ مَتاعَهُم، قالَ: أنتَ أعظَمُهُم أجرًا. (کافی ج ۴ ص ۵۴۵)
اسماعیل خَثعَمى: به امام صادق (علیه السّلام) عرض کردم: وقتى ما به مکّه مىرسیم، همراهانِ ما به طواف مىروند و مرا براى نگهدارىِ وسایلشان مىگذارند. فرمود: پاداش تو، بیش از آنان است.
مُرازِمِ بنِ حَکیم: زامَلتُ مُحَمَّدَ بنَ مُصادِفٍ، فَلَمّا دَخَلنَا المَدینَهَ اعتَلَلتُ، فَکانَ یَمضی إلَى المَسجِدِ و یَدَعُنی وَحدی، فَشَکَوتُ ذلِکَ إلى مُصادِفٍ، فَأَخبَرَ بِهِ أبا عَبدِ اللّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) ، فَأَرسَلَ إلَیهِ: قُعودُکَ عِندَهُ أفضَلُ مِن صَلاتِکَ فِی المَسجِدِ. (کافی ج ۴ ص ۵۴۵)
مُرازم بن حَکیم: با محمّد بن مُصادف، همراه بودم. چون به مدینه وارد شدیم، بیمار گشتم. او به مسجد مىرفت و مرا، تنها مىگذاشت. از این کار به مُصادف (پدر او) شِکوه کردم. او هم به امام صادق (علیه السّلام) خبر داد. حضرت، به او چنین پیغام فرستاد: نشستن تو کنار او، برتر از نماز خواندنت در مسجد است.
۳-۳- مواظبت از رهتوشه
أَبِی بَصِیرٍ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) عَنِ الْمُحْرِمِ یَشُدُّ عَلَى بَطْنِهِ الْمِنْطَقَهَ الَّتِی فِیهَا نَفَقَتُهُ قَالَ یَسْتَوْثِقُ مِنْهَا فَإِنَّهَا تَمَامُ الْحَجَّهِ. (بحار الأنوار ج ۹۶ ص ۱۴۴)
ابو بصیر: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: آیا مُحرِم میتواند بر شکمش همیان (نوعی کیسه پول و…) که خرجی اش در آن است بندد؟ امام فرمود: از آن مطمئن گردد که با همان می تواند حجش را به اتمام رساند.
صَفوانَ الجَمّالِ: قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): إنَّ مَعی أهلی و أنَا اریدُ الحَجَّ، فَأَشُدُّ نَفَقَتی فی حِقوی؟ قالَ: نَعَم، فَإِنَّ أبی (عَلَیْهِ السَّلَامُ) کانَ یَقولُ: مِن قُوَّهِ المُسافِرِ حِفظُ نَفَقَتِهِ. (بحار الأنوار ج۹۶ ص۱۲۲)
صفوان جمّال: به امام صادق (علیه السّلام) عرض کردم: همراه خانوادهام قصد حج دارم، نفقهام را به کمرم مىبندم. (نظر شما چیست؟) فرمود: آرى (عیبى ندارد). پدرم مىفرمود: حفظ کردن خرجى، از توانمندى مسافر است.
۳-۴- اقامت در مکّه پیش از حج
اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: مُقامُ یَومٍ قَبلَ الحَجِّ أفضَلُ مِن مُقامِ یَومَینِ بَعدَ الحَجِّ. (کتاب من لا یحضره الفقیه ج ۲ ص ۵۲۵)
یک روز قبل از حج [در مکّه] ماندن، بهتر از دو روز ماندنِ پس از حجّ است.
۳-۵- شریک ساختن دیگران در ثواب حج
اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: – لِهِشامِ بنِ الحَکَمِ لَمّا سَأَلَهُ عَنِ الرَّجُلِ یُشرِکُ أباهُ و أخاهُ و قَرابَتَهُ فی حَجِّهِ-: إذًا یُکتَبُ لَکَ حَجٌّ مِثلَ حَجِّهِم، و تَزدادُ أجرًا بِما وَصَلتَ. (کافی ج ۴ ص ۳۱۶)
امام صادق (علیه السّلام) – در پاسخ به هِشام بن حَکَم که درباره کسى که پدر و برادر و بستگانش را در حج خود شریک سازد، پرسیده بود- : در این صورت، براى تو پاداش حجّى مثل حجّ آنان، نوشته مىشود و پاداشى هم به خاطر صِله رَحِم به تو افزوده مىشود.
اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: لَو أشرَکتَ ألفًا فی حَجَّتِکَ لَکانَ لِکُلِّ واحِدٍ حَجَّهٌ، مِن غَیرِ أن تَنقُصَ حَجَّتُکَ شَیئًا. (کافی ج ۴ ص ۳۱۷)
اگر هزار نفر را هم در حجّ خود شریک سازى، براى هریک، [پاداش] یک حج خواهد بود، بىآنکه از [پاداش] حجّ تو، چیزى کاسته شود.
۳-۶- طواف به نیابت از امامان
موسَى بنِ القاسِم: قُلتُ لِأَبی جَعفَرٍ الثّانی(عَلَیْهِ السَّلَامُ): قَد أرَدتُ أن أطوفَعَنکَ و عَن أبیکَ، فَقیلَ لی: إنَّ الأَوصِیاءَ لا یُطافُ عَنهُم. فَقالَ لی: بَل طُف ما أمکَنَکَ، فَإِنّه جائِزٌ.
ثُمَّ قُلتُ لَهُ بَعدَ ذلِکَ بِثَلاثِ سِنینَ: إنّی کُنتُ استَأذَنتُکَ فِی الطَّوافِ عَنکَ و عَن أبیکَ فَأَذِنتَ لی فی ذلِکَ، فَطُفتُ عَنکُما ما شاءَ اللّهُ، ثُمَّ وَقَعَ فی قَلبی شَیءٌ فَعَمِلتُ بِهِ.
قالَ: و ما هُوَ؟ قُلتُ: طُفتُ یَومًا عَن رَسولِ اللّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)، فَقالَ ثَلاثَ مَرّاتٍ: صَلَّى اللّهُ عَلى رَسولِ اللّهِ. ثُمَّ الیَومَ الثّانِیَ عَن أمیرِ المُؤمِنینَ ، ثُمَّ طُفتُ الیَومَ الثّالِثَ عَنِ الحَسَنِ ، و الرّابِعَ عَنِ الحُسَینِ ، و الخامِسَ عَن عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ ، و السّادِسَ عَن أبی جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ ، و الیَومَ السّابِعَ عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ ، و الیَومَ الثّامِنَ عَن أبیکَ موسى ، و الیَومَ التّاسِعَ عَن أبیکَ عَلِیٍّ ، و الیَومَ العاشِرَ عَنکَ یا سَیِّدی، و هؤُلاءِ الَّذینَ أدینُ اللّهَ بِوَلایَتِهِم. فَقالَ: إذن و اللّهِ تَدینُ اللّهَ بِالدّینِ الَّذی لا یَقبَلُ مِنَ العِبادِ غَیرَهُ. قُلتُ: و رُبَّما طُفتُ عَن امِّکَ فاطِمَهَ و رُبَّما لَم أطُف، فَقالَ:استَکثِر مِن هذا، فَإِنَّهُ أفضَلُ ما أنتَ عامِلُهُ إن شاءَ اللّهُ. (بحار الأنوار ج ۵۰ ص ۱۰۱)
موسى بن القاسم: به امام جواد (علیه السّلام) عرض کردم: تصمیم گرفتم به نیابت از شما و پدرتان، طواف کنم؛ ولى به من گفتند: به نیابت از اوصیا، طواف نمىکنند. فرمود: آری. هرچه مىتوانى، طواف کن. جایز است. سه سال بعد، به ایشان گفتم: پیشتر، از شما درباره طواف به نیابت شما و پدرتان اجازه گرفتم، اجازه دادید و من، از سوى شما طوافِ بسیار کردم. سپس چیزى بر دلم افتاد و به آن، عمل کردم. امام (علیه السّلام) پرسید: چه بود؟ گفتم: روزى از جانب پیامبر خدا طواف کردم. امام (علیه السّلام) سه بار فرمود: درود خدا بر پیامبر خدا(صلی الله و علیه وآله) باد!
(ادامه دادم): سپس روز دوم، به نیابت از امیر مؤمنان (علیه السّلام) و روز سوم، به نیابت از امام حسن (علیه السّلام) و روز چهارم، به نیابت از امام حسین (علیه السّلام) و روز پنجم، به نیابت از امام زین العابدین (علیه السّلام) و روز ششم، به نیابت از امام باقر(علیه السّلام) و روز هفتم، به نیابت از امام صادق (علیه السّلام) و روز هشتم، از سوى جدّت امام کاظم (علیه السّلام) و روز نهم، به نیابت از پدرت امام رضا (علیه السّلام) و روز دهم، به نیابت از شما،- سَروَرم- و اینان، کسانىاند که به ولایتشان معتقدم (و دین من، ولایت اینان است). فرمود: در این صورت، به دینى معتقدى که خداوند، جز آن را از بندگانش نمىپذیرد. گفتم: گاهى هم از سوى مادرتان فاطمه (علیها السّلام) طواف کردهام، گاهى هم نه. فرمود: این را بسیار انجام بده. این، برترین کارى است که انجام مىدهى، إن شاء اللّه!
۳-۷- دیدار امام
اَلْبَاقِرُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: تَمامُ الحَجِّ لِقاءُ الإِمامِ. (بحار الأنوار ج ۹۶ ص ۳۷۴)
حجّ تمام، دیدار با امام است.
اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: إِذَا حَجَّ أَحَدُکُمْ فَلْیَخْتِمْ حَجَّهُ بِزِیَارَتِنَا لِأَنَ ذَلِکَ مِنْ تَمَامِ الْحَجِ. (بحار الأنوار ج ۹۷ ص ۱۳۹)
هرگاه یکى از شما به حج رود، باید حجّ خود را با دیدار ما به پایان بَرَد؛ چرا که این (دیدار با امام)، براى کامل شدن حجّ است.
سَدیر: سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) و هُوَ داخِلٌ و أنَا خارِجٌ و أخَذَ بِیَدی، ثُمَّ استَقبَلَ البَیتَ، فَقالَ: یا سَدیرُ، إنَّما امِرَ النّاسُ أن یَأتوا هذِهِ الأَحجارَ فَیَطوفوا بِها، ثُمَّ یَأتونا فَیُعلِمونا وَلایَتَهُم لَنا و هو قول اللّه وَ {إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى} (طه/۸۲) – ثُمَّ أومَأَ بِیَدِهِ إلى صَدرِهِ- إلى وَلایَتِنا. (بحار الأنوار ج ۴۷ ص ۳۶۴)
سَدیر: درحالى که امام باقر (علیه السّلام) به خانه خدا وارد مىشد و من بیرون مىآمدم، دست مرا گرفت، سپس رو به کعبه کرد و فرمود: اى سدیر! همانا مردم، مأمور شدهاند که نزد این سنگها آمده، طواف کنند، سپس نزد ما بیایند و همبستگى و ولایتشان را با ما اعلام کنند. و این، همان گفته خداوند است: {من آمرزنده کسى هستم که توبه کند و ایمان آورَد و عمل صالح انجام دهد و آنگاه، هدایت شود}.
امام (علیه السّلام) در اینجا، اشاره به سینهاش کرد [و افزود]: به سوى ولایت ما.
اَلْبَاقِرُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: إنَّما امِرَ النّاسُ أن یَأتوا هذِهِ الأَحجارَ فَیَطوفوا بِها، ثُمَّ یَأتونا فَیُخبِرونا بِوَلایَتِهِم و یَعرِضوا عَلَینا نَصرَهُم.( کافی ج ۴ ص ۵۴۹)
همانا مردم مأمور شدهاند که نزد این سنگها [ى خانه خدا] آمده، گِرد آنها طواف کنند و سپس پیش ما بیایند و ولایت و همبستگى خود را به ما خبر دهند و نصرت و یارى خود را به ما عرضه بدارند.
اَلْبَاقِرُ عَلَیْهِ السَّلَامُ فی قَولِهِ تَعالى: {فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ} (ابراهیم/۳۷) : … یَنبَغی لِلنّاسِ أن یَحُجّوا هذَا البَیتَ و یُعَظِّموهُ لِتَعظیمِ اللّهِ إیّاهُ، و أن یَلقَونا حَیثُ کُنّا، نَحنُ الأَدِلّاءُ عَلَى اللّهِ. (بحار الأنوار ج ۶۵ ص۸۶)
سخن امام باقر(علیه السلام) بارهی این آیه {[خدایا!] دلهایى از مردم را چنان قرار بده که شیفتهی آنان گردند.} : … سزاوار است مردم، این خانه را زیارت کنند و بزرگ بدارند؛ چرا که خداوند، آن را بزرگ داشته است. و سزاوار است هرجا که هستیم، به دیدار ما بیایند. ما راهنمایان [مردم] به سوى خداوندیم.
۴- اعمال حج
اللهُ تَعالى: الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّهُ وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى وَ اتَّقُونِ یا أُولِی الْأَلْبابِ. (بقره/۱۹۷)
حجّ در ماه هاى معینى است. پس هر کس در این [ماه]ها، حجّ را [برخود] واجب گرداند، [بداند که] در اثناى حجّ، همبسترى و گناه و جدال [روا] نیست، و هر کار نیکى انجام مىدهید، خدا آن را مىداند، و براى خود توشه برگیرید که در حقیقت، بهترین توشه، پرهیزگارى است، و اى خردمندان! از من پروا کنید.
اللهُ تَعالى: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَ لَا الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لَا الْهَدْیَ وَ لَا الْقَلائِدَ وَ لَا آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرامَ یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ. (مائده/۲)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! حرمت شعایر خدا، و ماه حرام، و قربانى بىنشان، و قربانیهاى گردنبنددار، و راهیان خانهی خدا را که فضل و خشنودى پروردگار خود را مىطلبند، نگهدارید. و چون از احرام بیرون آمدید [مىتوانید] شکار کنید، و البتّه نباید کینهتوزىِ گروهى که شما را از مسجد الحرام باز داشتند، شما را به تعدّى وادارد. و در نیکوکارى و پرهیزگارى با یکدیگر همکارى کنید، و در گناه و تعدّى دستیار هم نشوید، و از خدا پروا کنید، همانا کیفر خداوند، سخت است.
اَلرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ – فی خُطبَتِهِ یَومَ الغَدیر- : مَعاشِرَ النّاسِ، حُجُّوا البَیتَ بِکَمالِ الدّینِ و التَّفَقُّهِ، و لا تَنصَرِفوا عَنِ المَشاهِدِ إلّا بِتَوبَهٍ و إقلاعٍ. (بحار الأنوار ج ۳۷ ص ۲۱۴)
پیامبر خدا (صلّى اللّه علیه و آله) – در سخنرانى روز غدیر- فرمود: هان مردمان! خانهى خدا را با دین کامل و ژرفاى دانش دیدار کنید و از زیارتگاهها جز با توبه و باز ایستادن (از گناهان) برنگردید.
اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: إذا أحرَمتَ فَعَلَیکَ بِتَقوَى اللّهِ، و ذِکرِ اللّهِ کَثیرًا، و قِلَّهِ الکَلامِ إلّا بِخَیرٍ؛ فَإِنَّ مِن تَمامِ الحَجِّ و العُمرَهِ أن یَحفَظَ المَرءُ لِسانَهُ إلّا مِن خَیرٍ، کَما قالَ اللّهُ عزّ و جلّ، فَإِنَّ اللّهَ عزّ و جلّ یَقولُ: {فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ.} (بقره/۱۹۷) و الرَّفَثُ: الجِماعُ، و الفُسوقُ: الکَذِبُ و السِّبابُ، و الجِدالُ: قَولُ الرَّجُلِ: لا و اللّهِ، و بَلى و اللّهِ. (کافی ج ۴ ص ۳۳۸)
هرگاه احرام بستى، پس بر تو باد پرواى خدا، فراوان یاد خدا کردن، کم سخن گفتن، مگر به نیکى؛ چرا که کمال حجّ و عمره، آن است که انسان، زبان خویش را نگه دارد، مگر از خیر؛ چرا که خداى عزیز و بلندمرتبه فرموده است: { پس در ماههاى حج، هرکه حج را بر خود واجب کند، پس در حج، رَفَث و فسوق و جدال نیست.} رَفَث، همبستری است و فُسوق، دروغ و دشنام است و جدال، این است که انسان بگوید: «نه، و اللّه!» و «آرى، و اللّه!»
۵- اعمال بعد از حج
۵-۱- وداع با خانه خدا
مُعاوِیَهَ بنِ عَمّارٍ عَن أبی عَبدِ اللّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) : إذا أرَدتَ أن تَخرُجَ مِن مَکَّهَ و تَأتِیَ أهلَکَ فَوَدِّعِ البَیتَ و طُف بِالبَیتِ اسبوعًا، و إنِ استَطَعتَ أن تَستَلِمَ الحَجَرَ الأَسوَدَ و الرُّکنَ الیَمانِیَّ فی کُلِّ شَوطٍ فَافعَل، و إلّا فَافتَتِح بِهِ و اختِم بِهِ، فَإِن لَم تَستَطِع ذلِکَ فَمُوسَّعٌ عَلیکَ. ثُمَّ تَأتِی المُستَجارَ فَتَصنَعُ عِندَهُ کَما صَنَعتَ یَومَ قَدِمتَ مَکَّهَ، و تَخَیَّر لِنَفسِکَ مِنَ الدُّعاءِ. ثُمَّ استَلِمِ الحَجَرَ الأَسوَدَ. ثُمَّ ألصِق بَطنَکَ بِالبَیتِ، تَضَعُ یَدَکَ عَلَى الحَجَرِ و الاخرى مِمّا یَلِی البابَ و احمَدِ اللّهَ و أثنِ عَلَیهِ و صَلِّ عَلَى النَّبِیِّ. ثُمَّ قُل: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ عَبدِکَ و رَسولِکَ و نَبِیِّکَ و أمینِکَ و حَبیبِکَ و نَجِیِّکَ و خِیَرَتِکَ مِن خَلقِکَ، اللَّهُمَّ کَما بَلَّغَ رِسالاتِکَ، و جاهَدَ فی سَبیلِکَ، و صَدَعَ بِأَمرِکَ و أُوذِیَ فی جَنبِکَ، و عَبَدَکَ حَتّى أتاهُ الیَقینُ. اللَّهُمَّ اقلِبنی مُفلِحًا، مُنجِحًا، مُستَجابًا لی بِأَفضَلِ ما یَرجِعُ بِهِ أحَدٌ مِن وَفدِکَ مِنَ المَغفِرَهِ و البَرَکَهِ و الرِّضوانِ و العافِیَهِ، اللَّهُمَّ إن أمَتَّنی فَاغفِر لی، و إن أحیَیتَنی فَارزُقنیهِ مِن قابِلٍ، اللَّهُمَّ لا تَجعَلهُ آخِرَ العَهدِ مِن بَیتِکَ… ثُمَّ ائتِ زَمزَمَ فَاشرَب مِن مائِها.ثُمَّ اخرُج و قُل: آئِبونَ تائِبونَ عابِدونَ لِرَبِّنا حامِدونَ، إلى رَبِّنا راغِبونَ، إلَى اللّهِ راجِعونَ إن شاءَ اللّهُ. (کافی ج ۴ ص ۵۳۰)
معاویه بن عمّار: امام صادق (علیه السّلام) فرمود: چون خواستى از مکّه خارج شده، نزد خانوادهات برگردى، با کعبه وداع کن و هفت بار طواف به جا آور و اگر مىتوانى، در هر دور(طواف) ، دست بر حجر الأسود و رُکن یَمانى بکش؛ و گر نه، تنها در آغاز و پایان هر طواف، چنان کن و اگر این را هم نتوانستى، به هر صورتى که ممکن شد انجام بده.
سپس به مستجار رفته، نزد آن، همان کارى را که روز ورودت به مکّه انجام دادى، انجام مىدهى و سپس هر دعایى که خواستى، براى خودت مىخوانى. آنگاه، حجر الأسود را لمس کن، شکم خود را به خانه خدا بچسبان، یک دست خود را بر حجر الأسود و دست دیگر را به طرف در (خانه خدا) قرار ده و خدا را حمد و ثنا بگو و بر پیامبر (و خاندانش) درود فرست و بگو: خدایا! بر محمّد، بنده و فرستادهات، امین و محبوبت، همرازت و برگزیده خلقت، درود فرست، همانگونه که او، رسالت تو را رساند و در راه تو جهاد کرد و فرمان تو را آشکار ساخت و در راه تو و به خاطر تو، آزار دید و تو را عبادت کرد، تا آنجا که به یقین رسید. خدایا! مرا رستگار، کامیاب و مستجاب برگردان، به بهترین چیزى که هریک از میهمانان تو با آن برمىگردد، از آمرزش، برکت، رضوان و تندرستى. خدایا! اگر مرا میراندى، پس بیامرزم، و اگر زندهام داشتى، سال آینده هم حج را روزىام کن. خدایا! این را آخرین زیارت خانهات براى من، قرار مده… سپس به زمزم برو و از آن بنوش و بیرون آى و بگو: باز مىگردیم، توبه کنان و عبادت کنان. باز مىگردیم، در حالىکه خدایمان را ستایشگریم و به سوى پروردگارمان، مشتاقیم و به سوى او بازمىگردیم، إن شاء اللّه.
۵-۲- رفتن به مدینه
أحمَدَ بنِ أبی عَبدِ اللّهِ عَن أبیهِ: سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ(عَلَیْهِ السَّلَامُ) : أبدَأُ بِالمَدینَهِ أو بِمَکَّهَ؟ قالَ: ابدَأ بِمَکَّهَ و اختِم بِالمَدینَهِ، فَإِنَّهُ أفضَلُ. (کافی ج ۴ ص ۵۵۰)
احمد بن ابى عبد اللّه، از پدرش: از امام باقر (علیه السّلام) پرسیدم: از مدینه شروع کنم یا مکّه؟ فرمود: از مکّه آغاز و به مدینه ختم کن؛ زیرا که این برتر است.
اَلْبَاقِرُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: ابدَأوا بِمَکَّهَ و اختِموا بِنا. (کافی ج ۴ ص ۵۵۰)
از مکّه آغاز کنید و به ما، ختم کنید.
۵-۳- زود برگشتن
اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: إذا فَرَغتَ مِن نُسُکِکَ فَارجِع، فَإِنَّهُ أشوَقُ لَکَ إلَى الرُّجوعِ. (کافی ج ۴ ص ۲۳۰)
هرگاه از اعمالت فارغ شدى، بازگرد، که این، تو را براى برگشت [به حج] مشتاقتر مىسازد.
۵-۴- صدقه دادن در آداب حج
اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: إذا دَخَلتَ مَکَّهَ فَاشتَرِ بِدِرهَمٍ تَمرًا فَتَصَدَّق بِهِ لِما کانَ مِنکَ فی إحرامِکَ لِلعُمرَهِ، فَإِذا فَرَغتَ مِن حَجِّکَ فَاشتَرِ بِدِرهَمٍ تَمرًا فَتَصَدَّق بِهِ، فَإِذا دَخَلتَ المَدینَهَ فَاصنَع مِثلَ ذلِکَ. (بحار الأنوار ج ۹۶ ص۳۷۱)
چون وارد مکّه شدى، یک درهم خرما بخر و به خاطر آنچه در حال احرام عمرهات، از تو سر زده است، صدقه بده. و چون از حج خویش فارغ شدى، یک درهم خرما بخر و صدقه بده. و چون به مدینه نیز وارد شدى، همین کار را بکن.
اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: یُستَحَبُّ لِلرَّجُلِ و المَرأَهِ أن لا یَخرُجا مِن مَکَّهَ حَتّى یَشتَرِیا بِدِرهَمٍ تَمرًا فَیَتَصَدَّقا بِهِ لِما کانَ مِنهُما فی إحرامِهِما و لِما کانَ فی حَرَمِ اللّهِ عزّ و جلّ. (بحار الأنوار ج ۹۶ ص ۳۵۲)
براى زن و مرد، مستحبّ است که از مکّه بیرون نشوند، مگر آنکه یک درهم خرما بخرند و به خاطر آنچه در حالِ احرامشان و در حرم خداوند عزیز و بلند مرتبه از آنان سر زده است، صدقه دهند.
۵-۵- سوغات در آداب حج
اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: هَدِیَّهُ الحَجِّ مِنَ الحَجِّ. (کافی ج ۴ ص ۲۸۰)
سوغات حج، جزو حج است.
اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: الهَدِیَّهُ مِن نَفَقَهِ الحَجِّ. (کافی ج ۴ ص ۲۸۰)
سوغات، از هزینهی حج است.
۵-۶- وانهادن گناهان
اَلرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: آیَهُ قَبولِ الحَجِّ تَرکُ ما کانَ عَلَیهِ العَبدُ مُقیمًا مِنَ الذُّنوبِ. (جعفریات ص ۶۶)
نشانهی قبولى حج، آن است که بنده، گناهانى را که مرتکب مىشده است، ترک کند.
اَلرَسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مِن عَلامَهِ قَبولِ الحَجِّ إذا رَجَعَ الرَّجُلُ عَمّا کانَ عَلَیهِ مِنَ المَعاصی، هذا عَلامَهُ قَبولِ الحَجِّ. و إن رَجَعَ مِنَ الحَجِّ ثُمَّ انهَمَکَ فیما کانَ مِن زِناءٍ أو خِیانَهٍ أو مَعصِیَهٍ فَقَد رُدَّ عَلَیهِ حَجُّهُ. (جعفریات ص ۶۶)
از نشانههاى قبولى حج، آن است که فرد، از گناهانى که انجام مىداده است، برگردد. این، نشانهی قبولى حج است. و اگر از حج بازگردد، ولى همچنان در لجنزار زنا، یا خیانت یا معصیت فرو رود، حجّ او به خودش بر گردانده مىشود.
۵-۷- دیدار با حاجی
أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: إذا قَدِمَ أخوکَ مِن مَکَّهَ فَقَبِّل بَینَ عَینَیهِ، و فاهُ الَّذی قَبَّلَ بِهِ الحَجَرَ الأَسوَدَ الَّذی قَبَّلَهُ رَسولُ اللّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) و العَینَ الَّتی نَظَرَ بِها إلى بَیتِ اللّهِ عزّ و جلّ، و قَبِّل مَوضِعَ سُجودِهِ و وَجهَهُ. و إذا هَنَّأتُموهُ فَقولوا لَهُ: قَبِلَ اللّهُ نُسُکَکَ، و رَحِمَ سَعیَکَ، و أخلَفَ عَلَیکَ نَفَقَتَکَ، و لا جَعَلَهُ آخِرَ عَهدِکَ بِبَیتِهِ الحَرامِ. (بحار الأنوار ج ۹۶ ص ۳۸۵)
وقتى برادر دینىات از مکّه باز آمد، میان دو چشمش را و دهانش را- که با آن، حجر الأسود را بوسیده است-، ببوس؛ حجر الأسودى که پیامبر خدا(صلی الله و علیه وآله) آن را بوسیده است. نیز چشم او را ببوس، که با آن، به خانهی خداوند عزیز و بلند مرتبه نگریسته است و پیشانى و صورتش را ببوس. هرگاه خواستید به حجگزار تهنیت بگویید، به او (چنین) بگویید: خداوند، عبادتهایت را قبول کند و سعى تو را مورد رحمت قرار دهد و خرج تو را جایگزین سازد و این حج را آخرین دیدار تو از خانهاش قرار ندهد.
اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ) یَقولُ: بادِروا بِالسَّلامِ عَلَى الحاجِّ و المُعتَمِرِ و مُصافَحَتِهِم، مِن قَبلِ أن تُخالِطَهُمُ الذُّنوبُ. (کافی ج ۴ ص ۲۵۶)
امام زین العابدین (علیه السّلام) مىفرمود: به کسانى که از حج و عمره بر مىگردند، سلام بگویید و با آنان دست بدهید، پیش از آن که با گناهان، درآمیزند.
اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِما) یَقولُ: یا مَعشَرَ مَن لَم یَحُجَّ، استَبشِروا بِالحاجِّ و صافِحوهُم و عَظِّموهُم، فَإِنَّ ذلِکَ یَجِبُ عَلَیکُم، تُشارِکوهُم فِی الأَجرِ. (بحار الأنوار ج ۹۶ ص ۳۸۶)
امام زین العابدین (علیه السّلام) مىفرمود: اى کسانى که حج نگزاردهاید! بازگشت حج گزار را مژده دهید و با آنان دست دهید و بزرگشان دارید که این، بر شما لازم است. در این صورت، در پاداش آنان، شریک خواهید شد.
اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: مَن لَقِیَ حاجًّا فَصافَحَهُ کانَ کَمَنِ استَلَمَ الحَجَرَ. (بحار الأنوار ج ۹۶ ص ۳۸۴)
کسى که به دیدار حجگزار برود و با او دست دهد، همچون کسى است که حجر الأسود را لمس کرده است.
ثبت دیدگاه